مطالعات فقه تربیتی

نویسندگان

1 استاد درس خارج حوزه علمیه قم و دانشیار جامعة المصطفی العالمیه (arafi@chmail.ir).

2 فارغ التحصیل مرکز تخصصی اخلاق قم در مقطع کارشناسی ارشد، طلبه سطح 4 حوزه و پژوهشگر در زمینه اخلاق و فقه تربیتی (نویسنده مسئول) (mahmodian1364@gmail.com).

3 دانش‌پژوه دکتری فقه تربیتی جامعة المصطفی العالمیة (ahmadshahamat@chmail.ir).

چکیده

بخش گسترده‌ای از تعاملات افراد جامعه در ارتباط با یکدیگر شکل می‌گیرد. حاصل این ارتباط‌ها و تعامل روزمره تأثیر و تأثرهای چشمگیری است که به تدریج اثرات خود را در رفتار و شخصیت هر فرد نمایان می‌سازد. بخشی از این تأثیر و تأثرات در حوزه اخلاقیات رخ می‌دهد. با وجود چنین بستر مهمی، آیا افراد جامعه نسبت به تربیت اخلاقی یکدیگر وظیفه‌ای دارند؟ با مراجعه به منابع دینی، برخی ادله را می‎توان بر وظیفه‎مندی آحاد جامعه در زمینه تربیت اخلاقی دیگران اقامه کرد. این نوشتار با رویکرد فقهی و استنباط اجتهادی درپی جمع‌آوری و تحلیل این ادله و استخراج حکم فقهی-تربیتیِ این مسئله است. برای اثبات وظیفه‌مندی عموم مکلفان در تربیت اخلاقی، پنج دلیل خاص (آیات تزکیه، سیره معصومین^، معتبره رسالة الحقوق، روایت اسماعیل و دلیل عقلی) و چهار دلیل عام اقامه شد. این پنج دلیل دارای دلالت تام بر رجحان استحبابی هستند.

کلیدواژه‌ها

عنوان مقاله [English]

General duty in moral education in educational jurisprudence *

نویسنده [English]

  • Hossein Mahmoudian 2

1

2 Graduated from Qom Ethics Center with a master's degree, level 4 student and researcher in the field of ethics and educational jurisprudence

3

 

چکیده[1]

بخش گسترده‌ای از تعاملات افراد جامعه در ارتباط با یکدیگر شکل می‌گیرد. حاصل این ارتباط‌ها و تعامل روزمره تأثیر و تأثرهای چشمگیری است که به تدریج اثرات خود را در رفتار و شخصیت هر فرد نمایان می‌سازد. بخشی از این تأثیر و تأثرات در حوزه اخلاقیات رخ می‌دهد. با وجود چنین بستر مهمی، آیا افراد جامعه نسبت به تربیت اخلاقی یکدیگر وظیفه‌ای دارند؟ با مراجعه به منابع دینی، برخی ادله را می‎توان بر وظیفه‎مندی آحاد جامعه در زمینه تربیت اخلاقی دیگران اقامه کرد. این نوشتار با رویکرد فقهی و استنباط اجتهادی درپی جمع‌آوری و تحلیل این ادله و استخراج حکم فقهی-تربیتیِ این مسئله است. برای اثبات وظیفه‌مندی عموم مکلفان در تربیت اخلاقی، پنج دلیل خاص (آیات تزکیه، سیره معصومین^، معتبره رسالة الحقوق، روایت اسماعیل و دلیل عقلی) و چهار دلیل عام اقامه شد. این پنج دلیل دارای دلالت تام بر رجحان استحبابی هستند.

کلید واژه‌ها: تربیت، تربیت اخلاقی، عوامل تربیت، عموم مکلفان، فقه، فقه تربیتی.

 

مقدمه

تربیت اخلاقی معمولاً وظیفه خانواده و والدین، حکومت و نظام تعلیم و تربیت رسمی و یا عالمان و نظام تعلیم و تربیت غیر رسمی دانسته می‎شود، در حالی‌که بخش مهمی از تعاملات انسان در بستر جامعه و در ارتباط با سایر انسان‌ها شکل می‌گیرد. این تعاملات می‌تواند بستری برای تأثیر و تأثّر ارزش‌های اخلاقی در هریک از جهات مثبت و منفی قرار گیرد. بنابراین یک ظرفیت پنهان برای تربیت اخلاقی در این بستر وجود دارد که به طور طبیعی در حال تأثیرگذاری بر افراد جامعه است. فرضیه این تحقیق این است که دین به عنوان پشتیبان ارزش‌های اخلاقی و همسو با اهداف تربیتی، در این باره بی‌تفاوت نیست و برای مدیریت و بهره‌برداری هرچه بیشتر از این ظرفیت گسترده، احکام تکلیفی خاصی را وضع کرده است. با بررسی‌های انجام گرفته، پژوهشی مستقل در این زمینه مشاهده نشد و از این نظر، این مقاله گامی نو محسوب می‌شود. ‌در این تحقیق، در راستای تعیین حکم تکلیفی عموم آحاد جامعه در زمینه تربیت اخلاقی دیگران، ادله گوناگون بررسی و مفاد دلالت هر یک استخراج خواهد شد.

ادله وظیفه‌مندی عموم مکلفان در تربیت اخلاقی

1. ادله خاص

دلیل یکم. آیات دال بر وظیفه‌مندی پیامبر اکرم| در تزکیه امت

در چهار آیه از آیات قرآن کریم، تزکیه به پیامبر اکرم| نسبت داده شده است (بقره: 151 و 129؛ آل عمران: 164؛ جمعه: 2).‏ در ادامه، از باب نمونه، به آیه 164 سوره مبارکه آل عمران اشاره می‎شود:

«لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنینَ إِذْ بَعَثَ فیهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ إِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفی‏ ضَلالٍ مُبین».

فاعل «یزکیهم» رسول به معنای فرستاده خداست که در این آیات منظور پیامبر اکرم| است. افرادی که در این چهار آیه مشمول تزکیه معرفی شده‌اند به ترتیب عبارتند از: مؤمنان، امیین، مخاطبان قرآن کریم و ذریه حضرت ابراهیم×.

تزکیه یکی از نزدیک‌ترین مفاهیم قرآنی به مفهوم تربیت اخلاقی است. تزکیه اگرچه بر اعم از حوزه اخلاق دلالت دارد و در عقاید و مناسک نیز مصداق می‌یابد اما بدون شک یکی از بارز‌ترین مصادیق تزکیه، تربیت اخلاقی است. امیرالمؤمنین× در نامه‌ای، تزکیه را در آیه شریفه تفسیر کرده و به نوزده توصیه اخلاقی پیامبر| به امت اشاره می‌فرماید:

قَالَ| فِی مَا أَنْزَلَ مِنْ کِتَابِهِ‏ «هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولًا مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ إِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلالٍ مُبِینٍ» وَ قَالَ:‏ لَقَدْ جاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُفٌ رَحِیمٌ‏ وَ قَالَ‏ لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ إِذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ‏ وَ قَالَ‏ ذلِکَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتِیهِ مَنْ یَشاءُ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ‏ فَکَانَ الرَّسُولُ إِلَیْکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ بِلِسَانِکُمْ فَعَلَّمَکُمُ الْکِتَابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ الْفَرَائِضَ وَ السُّنَّةَ وَ أَمَرَکُمْ بِصِلَةِ أَرْحَامِکُمْ‏ وَ حَقْنِ‏ دِمَائِکُمْ‏ وَ صَلَاحِ ذَاتِ الْبَیْنِ وَ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلى‏ أَهْلِها وَ أَنْ تُوفُوا بِالْعَهْدِ وَ لا تَنْقُضُوا الْأَیْمانَ بَعْدَ تَوْکِیدِها وَ أَمَرَکُمْ أَنْ تَعَاطَفُوا وَ تَبَارُّوا وَ تَبَاشَرُوا وَ تَبَاذَلُوا وَ تَرَاحَمُوا وَ نَهَاکُمْ عَنِ التَّنَاهُبِ‏ وَ التَّظَالُمِ وَ التَّحَاسُدِ وَ التَّبَاغِی وَ التَّقَاذُفِ وَ عَنْ شُرْبِ الْخَمْرِ وَ بَخْسِ الْمِکْیَالِ وَ نَقْصِ الْمِیزَانِ وَ تَقَدَّمَ إِلَیْکُمْ فِیمَا تَلَا عَلَیْکُمْ أَنْ لَا تَزْنُوا وَ لَا تَرْبُوا وَ لَا تَأْکُلُوا أَمْوَالَ الْیَتَامَى وَ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلى‏ أَهْلِها وَ لا تَعْثَوْا فِی الْأَرْضِ مُفْسِدِینَ‏ وَ لا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْمُعْتَدِینَ‏ فَکُلُّ خَیْرٍ یُدْنِی إِلَى الْجَنَّةِ وَ یُبَاعِدُ مِنَ النَّارِ أَمَرَکُمْ بِهِ وَ کُلُّ شَرٍّ یُدْنِی إِلَى النَّارِ وَ یُبَاعِدُ مِنَ الْجَنَّةِ نَهَاکُمْ عَنْه ‏(مجلسی، 1403: ‏33/ 567 - 568).

تزکیه در این آیات شریفه از رسالت‌های رسول خدا| و به عنوان فلسفه بعثت معرفی شده است. بنابراین بعید نیست بتوان گفت تزکیه امت بر آن‌حضرت واجب بوده است. البته به این وجوب نمی‌توان مطمئن شد. بنابراین بر رجحانی بودن وظیفه‌مندی آن‌حضرت دلالت دارند. اما اثبات وظیفه‌مندی سایر مسلمان و مکلفان نسبت به آن نیازمند ضمیه شدن دلایل مستقلی است که بیان می‌شود:

الف. قاعده تأسی1

یکی از ادله‌ای که با ضمیمه شدن به آیات تزکیه می‌تواند وظیفه‌مندی عموم مکلفان نسبت به تزکیه را ثابت کند، قاعده تأسی است که مستفاد از این آیه شریفه است: «لَقَدْ کانَ لَکُمْ فی‏ رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَة» (احزاب: 21).

«اسوة» فراتر از صرف یک پیشواست، بلکه نوعی نوع همانندی را اقتضا دارد که تنها با پیروی عملی و همانندی با رفتارهای او تحقق می‌یابد (فراهیدی، 1410: 7/ 333). بنابراین آیه شریفه ضمن اینکه پیامبر اکرم| را به عنوان الگو و پیشوا معرفی می‌کند به پیروی از او و همانندی با او نیز توصیه دارد.

ظاهر آیه شریفه، امکان و لزوم تأسی و الگوگیری در همه اعمال آن حضرت از جمله تزکیه است؛ چرا که آیه شریفه اطلاق دارد. اضافه «فی» به «رسول الله» نیز این برداشت را تقویت می‌کند؛ چرا که شخصیت حضرت رسول| به طور کلی به عنوان الگو معرفی شده است.

بنابراین قاعده تأسی بر لزوم پیروی و همانندی با رسول خدا| در سیره آن حضرت در تزکیه امت دلالت می‌کند. هرچند که در اثبات همانندی حکم تزکیه در میان پیامبر و مکلفان قاصر است. بنابراین تزکیه به عنوان یک وظیفه عمومی واجب نیست، اما استحباب دارد.

ب. اشتراک احکام مکلفان با رسول خدا|

اصل، اشتراک احکام در میان همه مکلفان است، مگر اینکه خلاف آن ثابت شود. همانند آنچه در مورد وجوب نماز شب و یا جواز بیش از چهار همسر دائم درباره ایشان وجود دارد. اما وجوب تزکیه امت نیز از این جهت که احتمال دارد مقتضای مقام رسالی آن‌حضرت باشد، قابل تعمیم به سایر مکلفان نیست.

ج. الغای خصوصیت از نبی مکرم|

اگر ثابت شود که پیامبر اکرم| خصوصیتی در این باره نداشته، که باعث شود تزکیه، وظیفه انحصاری ایشان تلقی شود، این حکم برای هر مسلمانی که در موقعیت تزکیه دیگران قرار بگیرد نیز جاری و ساری می‌شود.

حق این است که الغای خصوصیت ظاهر نیست و به گونه‌ای نیست که بدون ضمیمه کردن دلیل دیگری بتوان از این آیه شریفه، رجحان تزکیه را نسبت به آحاد جامعه اسلامی استظهار نمود؛ زیرا احتمال اینکه تزکیه، منصبی مختص و مرتبط با مقام رسالت ایشان باشد قوی است.

دلیل دوم. سیره معصومین^ در تربیت اخلاقی

سیره گفتاری و رفتاری معصومین^ در زمینه اخلاق دارای نمونه‌های مختلفی است. در یک نمونه از آن، امام× به تبیین خطوط شریعت در تعیین حسن و قبح اخلاقی و دعوت عمومی به پاسداشت و رعایت آنها می‌پردازد. چنین بیاناتی تنها تبلیغ دین و بیان احکام اخلاقی دین است و تربیت اخلاقی قلمداد نمی‌شود.2 در نوع دوم، فرد یا جمع خاصی مخاطب قرار می‌گیرند و توصیه اخلاقی همراه با عنایتی ویژه همراه می‌شود که آن را به معنای خاص تربیت نزدیک می‌کند. نوع سوم از سیره تربیتی معصومین^ در زمینه تربیت اخلاقی به مواردی مربوط است که رفتار متربی در بزنگاه عمل مورد نقد و اصلاح و تکمیل قرار می‌گیرد.

با توجه به تقسیم‌بندی فوق می‌توان گفت: سیره معصومین^ در تربیت اخلاقی دارای دو رویکرد پیشگیرانه و درمانگرانه است. در رویکرد پیشگیرانه بدون اینکه از طرف متربی خطای اخلاقی صورت گرفته باشد و تنها به منظور جلوگیری از آن، توصیه‌هایی می‌شود؛ اما در رویکرد درمانگرانه، مداخله تربیتی بعد از ارتکاب خطای اخلاقی صورت می‌گیرد.

تربیت اخلاقی پیشگیرانه

توصیه‌های معصومین^ در دو قالب آمده است.

توصیه‌های خاص

در ادامه به دو روایت اشاره می‌شود:

1. صحیحه معاویة بن عمار

... عَنْ مُعَاوِیَةَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ× یَقُولُ‏: کَانَ فِی وَصِیَّةِ النَّبِیِّ| لِعَلِیٍّ× أَنْ قَالَ یَا عَلِیُّ أُوصِیکَ فِی نَفْسِکَ بِخِصَالٍ فَاحْفَظْهَا عَنِّی ثُمَّ قَالَ اللَّهُمَّ أَعِنْهُ أَمَّا الْأُولَى فَالصِّدْقُ وَ لَا تَخْرُجَنَّ مِنْ فِیکَ کَذِبَةٌ أَبَدا ..... وَ عَلَیْکَ‏ بِمَحَاسِنِ‏ الْأَخْلَاقِ‏ فَارْکَبْهَا وَ مَسَاوِی الْأَخْلَاقِ فَاجْتَنِبْهَا فَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَلَا تَلُومَنَّ إِلَّا نَفْسَک (کلینی، 1407: 8/ 79).

بررسی دلالی

پیامبر اکرم| در آغاز این روایت امیرالمؤمنین× را به راستگویی و در آخر روایت به همه فضایل اخلاقی توصیه می‌کند و از ارتکاب رذایل اخلاقی بر حذر می‌دارد. بنابراین حضرت در این سیره، با استفاده از روش وعظ به تربیت اخلاقی اقدام نموده است. سیره قولی و فعلی معصومین^، به ضمیمه قاعده تأسی می‌تواند رجحان وظیفه‌مندی سایر مکلفان نسبت به آن سیره را ثابت کند. به این منظور ابتدا باید وجه عمل معصوم× روشن شود، یعنی به وجه وجوب، استحباب، اباحه یا حتی کراهت بوده است. با توجه به اینکه تربیت اخلاقی توهم حذر ندارد، این سیره را نمی‌توان حمل بر کراهت نمود. تکرار سیره تربیتی معصومین^ در اخلاق احتمال اباحه آن را نیز منتفی می‌سازد. بنابراین رجحان آن در هر صورت ثابت است و تنها الزامی یا غیر الزامی بودن آن باید مشخص شود. بعد از اثبات رجحان، باید ثابت شود که این رجحان به عنوان اولی ثابت شده است، وگرنه امکان تأسی و تعمیم وجود ندارد.

اصل در سیره معصومین^ در تربیت اخلاقی، استحباب آن به عنوان اولی است و وجوب یا عنوان ثانوی نیازمند دلیل و قرینه خارجی است. بنابراین با استناد به سیره حضرت در این روایت می‌توان استحباب تربیت اخلاقی را در قالب روش موعظه‌ای به صورت عام ثابت نمود.

2. صحیحه عجلان ابی صالح

...عَنْ عَجْلَانَ أَبِی صَالِحٍ‏ قَالَ قَالَ لِی أَبُو عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ أَنْصِفِ النَّاسَ مِنْ نَفْسِکَ وَ وَاسِهِمْ فِی مَالِکَ‏ وَ ارْضَ لَهُمْ بِمَا تَرْضَى لِنَفْسِکَ- وَ اذْکُرِ اللَّهَ کَثِیراً وَ إِیَّاکَ وَ الْکَسَلَ وَ الضَّجَرَ فَإِنَّ أَبِی بِذَلِکَ کَانَ یُوصِینِی وَ بِذَلِکَ کَانَ یُوصِیهِ أَبُوهُ وَ کَذَلِکَ فِی صَلَاةِ اللَّیْلِ إِنَّکَ إِذَا کَسِلْتَ‏ لَمْ تُؤَدِّ إِلَى اللَّهِ حَقَّهُ وَ إِنْ ضَجِرْتَ لَمْ تُؤَدِّ إِلَى أَحَدٍ حَقّاً وَ عَلَیْکَ‏ بِالصِّدْقِ‏ وَ الْوَرَعِ‏ وَ أَدَاءِ الْأَمَانَةِ وَ إِذَا وَعَدْتَ فَلَا تُخْلِف (عکبری، 1413: 182).

بررسی دلالی

در این روایت امام صادق× راوی را به فضایلی همچون انصاف، مواسات، راستگویی، امانت‌داری و ورع توصیه می‌کند و از تنبلی، بی‌حوصگی و خلف وعده نهی می‌نماید. حضرت این توصیه را توصیه‌های پدر و پدرانش عنوان می‌نماید. پس این روایت، سیره مستمره معصومین^ در تربیت اخلاقی را ثابت می‌کند. تضاعد این سیرها می‌تواند امکان استظهار وجوب تربیت اخلاقی را نیز فراهم آورد. البته این روایت تنها سیره معصومین^ در روش موعظه و توصیه در تربیت اخلاقی ثابت می‌کند.

توصیه‌های عام

توصیه‌های اخلاقی معصومین^ علاوه بر اینکه در مورد مخاطب و راوی خاص مورد استفاده قرار می‌گرفت، گاهی نیز به صورت عمومی صادر شده است. از شواهد چنین رویکرد عام، برخی مکاتبات آن حضرات است. مکتوبات معصومین^ نسبت به بیانات شفاهی آنها قابلیت ماندگاری و دسترسی بیشتر عمومی را دارد. حتی در برخی از مکاتبات، تاکید فرمودند که آنچه می‌نویسم برای تمام کسانی است که نامه‌ام به دست آنها می‌رسد.

1. صحیحه عبدالرحمن بن حجاج

... عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ قَالَ: بَعَثَ إِلَیَّ أَبُو الْحَسَنِ مُوسَى× بِوَصِیَّةِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ× وَ هِیَ‏ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ هَذَا مَا أَوْصَى بِهِ وَ قَضَى بِهِ فِی مَالِهِ عَبْدُ اللَّهِ عَلِیٌّ ابْتِغَاءَ وَجْهِ اللَّه... ثُمَ‏ إِنِّی‏ أُوصِیکَ‏ یَا حَسَنُ‏ وَ جَمِیعَ أَهْلِ بَیْتِی وَ وُلْدِی وَ مَنْ بَلَغَهُ کِتَابِی بِتَقْوَى اللَّهِ رَبِّکُمْ‏ وَ لا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا فَإِنِّی سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّه| یَقُولُ صَلَاحُ ذَاتِ الْبَیْنِ أَفْضَلُ مِنْ عَامَّةِ الصَّلَاةِ وَ الصِّیَامِ وَ أَنَّ الْمُبِیرَةَ الْحَالِقَةَ لِلدِّینِ فَسَادُ ذَاتِ الْبَیْنِ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ انْظُرُوا ذَوِی أَرْحَامِکُمْ فَصِلُوهُمْ یُهَوِّنِ اللَّهُ عَلَیْکُمُ الْحِسَابَ اللَّهَ اللَّهَ فِی الْأَیْتَامِ فَلَا تُغِبُّوا أَفْوَاهَهُمْ وَ لَا یَضِیعُوا بِحَضْرَتِکُمْ فَقَدْ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ| یَقُولُ مَنْ عَالَ یَتِیماً حَتَّى یَسْتَغْنِیَ أَوْجَبَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ بِذَلِکَ الْجَنَّةَ کَمَا أَوْجَبَ لآِکِلِ مَالِ الْیَتِیمِ النَّارَ اللَّهَ اللَّهَ فِی الْقُرْآنِ فَلَا یَسْبِقُکُمْ إِلَى الْعَمَلِ بِهِ أَحَدٌ غَیْرُکُمْ اللَّهَ اللَّهَ فِی جِیرَانِکُمْ فَإِنَّ النَّبِیَّ| أَوْصَى بِهِمْ وَ مَا زَالَ رَسُولُ اللَّهِ| یُوصِی بِهِمْ حَتَّى ظَنَنَّا أَنَّهُ سَیُوَرِّثُهُم (کلینی، 1407: 7/ 49 - 51)‏.

بررسی دلالی

در این روایت، امیرالمؤمنین×، امام مجتبی× و همگی فرزندان و اهل‌بیت خود و هر کسی که نامه آن‌حضرت به آنها می‎رسد را به فضایل اخلاقی برقراری وحدت و آشتی در میان مسلمانان، صله ارحام، رسیدگی به ایتام و همسایه‌داری توصیه می‌کند. این روایت از این جهت که مخاطب توصیه‌های اخلاقی، عموم افرادی قرار داده شده که ممکن است نامه حضرت به آنها برسد، دلالت بیشتری بر حکم تربیت اخلاقی به عنوان یک وظیفه عمومی دارد. قدر متیقن این است که تأسی به سیره امام× استحباب دارد.

2. صحیحه عبدالاعلی

... عَنْ عَبْدِ الْأَعْلَى قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ× یَقُولُ‏ مَنْ کَانَ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ فَلَا یَقْعُدَنَّ فِی مَجْلِسٍ یُعَابُ فِیهِ إِمَامٌ أَوْ یُنْتَقَصُ فِیهِ مُؤْمِنٌ (کلینی، 1407: 2/ 378)‏.

بررسی دلالی

در این روایت از نشستن در مجلسی که عیب‌جویی امام و یا غیبت مسلمانی می‌شود نهی شده است. این توصیه امام صادق× تربیت امت در مورد یک معضل اخلاقی به نام غیبت است.

2. تربیت اخلاقی درمانگرانه

معصومین^ در مواردی، فرد مبتلا به رذیله اخلاقی را راهنمایی و کمک می‌کردند. آنها در این رویکرد به دو شکل عمل می‌کردند: تربیت اخلاقی ابتدایی و تربیت اخلاقی استرشادی.

الف. تربیت اخلاقی ابتدایی

تربیت اخلاقی ابتدایی در پاسخ به سؤال یا طرح مشکل از طرف متربی نیست و چه بسا متربی از مشکل اخلاقی خود بی‌اطلاع و یا به آن بی‌توجه باشد. اما معصوم نسبت به انحراف و یا ضعف اخلاقی او اطلاع می‌یابد3 و بر اساس آن اقدام تربیتی می‌کند.

1. موثقه ابراهیم بن مهزم

... عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ مِهْزَمٍ قَالَ: خَرَجْتُ مِنْ عِنْدِ أَبِی عَبْدِ اللَّه× لَیْلَةً مُمْسِیاً فَأَتَیْتُ مَنْزِلِی بِالْمَدِینَةِ وَ کَانَتْ أُمِّی مَعِی فَوَقَعَ بَیْنِی وَ بَیْنَهَا کَلَامٌ فَأَغْلَظْتُ لَهَا فَلَمَّا أَنْ کَانَ مِنَ الْغَدِ صَلَّیْتُ الْغَدَاةَ وَ أَتَیْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّه× فَلَمَّا دَخَلْتُ عَلَیْهِ فَقَالَ لِی مُبْتَدِئاً یَا أَبَا مِهْزَمٍ مَا لَکَ وَ لِلْوَالِدَةِ أَغْلَظْتَ فِی کَلَامِهَا الْبَارِحَةَ أَمَا عَلِمْتَ أَنَّ بَطْنَهَا مَنْزِلٌ قَدْ سَکَنْتَهُ وَ أَنَّ حِجْرَهَا مَهْدٌ قَدْ غَمَزْتَهُ وَ ثَدْیَهَا وِعَاءٌ قَدْ شَرِبْتَهُ قَالَ قُلْتُ بَلَى قَالَ فَلَا تُغْلِظْ لَهَا (صفار، 1404: 1/ 243).

بررسی دلالی: در میان ابراهیم بن مهزم و مادرش گفت‌وگویی در می‌گیرد که به خشمگین شدن او منجر می‌شود. صبحگاهان که به محضر امام صادق× شرفیاب می‌شود، حضرت رفتار او با مادرش را متذکر می‌شود و سپس زحماتی که مادرش برای او متحمل شده است را یادآور می‌شود و وقتی نسبت به این زحمات اعتراف می‌کند، او را از خشمگین شدن نسبت به مادرش نهی می‌کند.

2. مرسله سماعة

... عَنْ سَمَاعَةَ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى‏ أَبِی عَبْدِ اللَّه× فَقَالَ لِی مُبْتَدِئاً یَا سَمَاعَةُ مَا هَذَا الَّذِی کَانَ بَیْنَکَ وَ بَیْنَ جَمَّالِک؟ إِیَّاکَ‏ أَنْ تَکُونَ فَحَّاشاً أَوْ صَخَّاباً أَوْ لَعَّاناً! فَقُلْتُ وَ اللَّهِ لَقَدْ کَانَ ذَلِکَ أَنَّهُ ظَلَمَنِی. فَقَالَ: إِنْ کَانَ ظَلَمَکَ لَقَدْ أَرْبَیْتَ عَلَیْهِ‏ إِنَّ هَذَا لَیْسَ مِنْ فِعَالِی وَ لَا آمُرُ بِهِ شِیعَتِی. اسْتَغْفِرْ رَبَّکَ وَ لَا تَعُد!ْ قُلْتُ: أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ وَ لَا أَعُودُ (کلینی، 1407: 2/ 326).

بررسی دلالی: در این روایت بدون اینکه سماعه از مشاجره‌ای که در میان او و شتربانانش روی داده بود خبر دهد، امام صادق× او را از فحاشی و بدزبانی نهی کرد. نهی که یکی از روش‌های مهم تربیتی است، در این روایت برای فرد فحاش و بدزبان مورد استفاده قرار گرفته است.

3. مرسله عثمان بن عیسی

... عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِیسَى عَمَّنْ ذَکَرَهُ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ× قَالَ: جَاءَ رَجُلٌ مُوسِرٌ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ صنَقِیُّ الثَّوْبِ فَجَلَسَ إِلَى رَسُولِ اللَّه|‏ فَجَاءَ رَجُلٌ مُعْسِرٌ دَرِنُ الثَّوْبِ فَجَلَسَ إِلَى جَنْبِ الْمُوسِرِ فَقَبَضَ الْمُوسِرُ ثِیَابَهُ مِنْ تَحْتِ فَخِذَیْهِ فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ| أَ خِفْتَ‏ أَنْ یَمَسَّکَ مِنْ فَقْرِهِ شَیْ‏ءٌ قَالَ لَا قَالَ فَخِفْتَ أَنْ یُصِیبَهُ‏ مِنْ‏ غِنَاکَ‏ شَیْ‏ءٌ قَالَ لَا قَالَ فَخِفْتَ أَنْ یُوَسِّخَ ثِیَابَکَ؟ قَالَ لَا. قَالَ: فَمَا حَمَلَکَ عَلَى مَا صَنَعْتَ فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّ لِی قَرِیناً یُزَیِّنُ لِی کُلَّ قَبِیحٍ وَ یُقَبِّحُ لِی کُلَّ حَسَنٍ‏ وَ قَدْ جَعَلْتُ لَهُ نِصْفَ مَالِی فَقَالَ رَسُولُ اللَّه| لِلْمُعْسِرِ أَ تَقْبَلُ قَالَ لَا فَقَالَ لَهُ الرَّجُلُ وَ لِمَ قَالَ أَخَافُ أَنْ یَدْخُلَنِی مَا دَخَلَکَ (همان: 262 و 263).

بررسی دلالی: در دلالت این روایت اختلاف تأثیرگذاری در استدلال به آن در این مقام وجود ندارد. در این روایت فرد ثروتمند در مواجهه با فقیر عمل ناشایستی انجام می‌دهد و لباس خود را از کنار او جمع می‌کند . این رفتار او اگرچه ناشی از تکبر اوست، اما پیامبر اکرم| به طور صریح او را به این صفت توصیف و به سبب آن مذمت نمی‌کند، بلکه با شیوه سؤال، عوامل احتمالی چنین رفتاری را بر می‌شمرد؛ مانندِ ترس از سرایت کثیفی از لباس فقیر، ترس از سرایت فقر از او، ترس از سرایت ثروتش به او. مخاطب با منتفی دانستن آنها فهمید رفتارش دلیل موجهی نداشته و به منشأ غیر اخلاقی رفتار خود پی برد.

4. مرسله مرحوم مجلسی

بر اساس این روایت ‏(مجلسی، 1403: ‏96/ 351)، فضل بن عباس در حضور پیامبر اکرم| نگاه حرامی می‌کند. حضرت تا وقتی که مشغول پاسخ دادن به اعرابی بود با دست جلوی نگاه فضل را می‌گیرد و پس از پایان صحبتشان دست بر روی شانه فضل قرار داده و او را نصیحت کرد.

5. روایت ابی‌کهمش

... عَنْ أَبِی کَهْمَشٍ قَالَ: کُنْتُ نَازِلًا بِالْمَدِینَةِ فِی دَارٍ فِیهَا وَصِیفَةٌ کَانَتْ تُعْجِبُنِی فَانْصَرَفْتُ لَیْلًا مُمْسِیاً فَاسْتَفْتَحْتُ الْبَابَ فَفَتَحَتْ لِی فَمَدَدْتُ یَدِی فَقَبَضْتُ عَلَى ثَدْیِهَا فَلَمَّا کَانَ مِنَ الْغَدِ دَخَلْتُ عَلَى أَبِی عَبْدِ اللَّه× فَقَالَ: یَا أَبَا کَهْمَشٍ تُبْ‏ إِلَى‏ اللَّهِ‏ مِمَّا صَنَعْتَ‏ الْبَارِحَةَ ‏(صفار، 1404: 1/ 242).

بررسی دلالی: ابی‌کهمش طبق این روایت به جاریه‌ای که بر او حرام است شبانگاه دست‌درازی می‌کند. صبح وقتی به محضر امام شرفیاب می‌شود، حضرت با اشاره به آنچه در شب گذشته از او سر زده، او را به توبه امر می‌نماید.

6. روایت حرث بن حصیرة

... عَنِ الْحَرْثِ بْنِ حَصِیرَةَ الْأَزْدِیِّ قَالَ: قَدِمَ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ الْکُوفَةِ إِلَى خُرَاسَانَ فَدَعَا النَّاسَ إِلَى وَلَایَةِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّد قَالَ فَفِرْقَةٌ أَطَاعَتْهُ وَ أَجَابَتْ وَ فِرْقَةٌ جَحَدَتْ وَ أَنْکَرَتْ وَ فِرْقَةٌ وَرَعَتْ وَ وَقَفَتْ قَالَ فَخَرَجَ مِنْ کُلِّ فِرْقَةٍ رَجُلٌ فَدَخَلُوا عَلَى أَبِی عَبْدِ اللَّه× قَالَ فَکَانَ الْمُتَکَلِّمُ مِنْهُمْ الَّذِی وَرَعَ وَ وَقَفَ وَ قَدْ کَانَ فِی‏ بَعْضِ الْقَوْمِ جَارِیَةٌ فَخَلَا بِهَا الرَّجُلُ وَ وَقَعَ عَلَیْهَا فَلَمَّا دَخَلْنَا عَلَى أَبِی عَبْدِ اللَّه× وَ کَانَ هُوَ الْمُتَکَلِّمُ فَقَالَ لَهُ أَصْلَحَکَ اللَّهُ قَدِمَ عَلَیْنَا رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ الْکُوفَةِ فَدَعَى النَّاسَ إِلَى طَاعَتِکَ وَ وَلَایَتِکَ فَأَجَابَ قَوْمٌ وَ أَنْکَرَ قَوْمٌ وَ وَرَعَ قَوْمٌ وَ وَقَفُوا قَالَ فَمِنْ أَیِّ الثَّلَاثِ أَنْتَ قَالَ أَنَا مِنَ الْفِرْقَةِ الَّتِی وَرَعَتْ وَ وَقَفَتْ قَالَ فَأَیْنَ کَانَ وَرَعُکَ لَیْلَةَ کَذَا وَ کَذَا قَالَ فَارْتَابَ الرَّجُلُ (همان: 244 و 245).

بررسی دلالی: فردی از کوفه به خراسان می‌رود و مردم آن سامان را به امامت امام صادق× دعوت می‌کند. گروهی از مردم به امامت حضرت ایمان می‌آورند و گروهی انکار می‌کنند و گروهی نیز توقف می‌نمایند! سپس از هر گروه نماینده‌ای به نزد حضرت شرفیاب می‌شود. فردی که نماینده واقفین بود خود را معرفی می‌کند و از اهل ورع می‌خواند. حضرت از او سؤال می‌کند ورع تو در فلان شب کجا بود؟ آن مرد گناه خود را در آن شب به یاد می‌آورد و خجل می‌گردد.

7. روایت مرازم

... عَنْ مُرَازِمٍ قَالَ: دَخَلْتُ الْمَدِینَةَ فَرَأَیْتُ جَارِیَةً فِی الدَّارِ الَّتِی نَزَلْتُهَا فَعَجَبَتْنِی فَأَرَدْتُ أَنْ أَتَمَتَّعَ مِنْهَا فَأَبَتْ أَنْ تُزَوِّجَنِی نَفْسَهَا قَالَ فَجِئْتُ بَعْدَ الْعَتَمَةِ فَقَرَعْتُ الْبَابَ فَکَانَتْ هِیَ الَّتِی فَتَحَتْ لِی فَوَضَعْتُ یَدِیِ عَلَى صَدْرِهَا فَبَادَرَتْنِی حَتَّى دَخَلْتُ فَلَمَّا أَصْبَحْتُ دَخَلْتُ عَلَى أَبِی الْحَسَنِ× فَقَالَ یَا مُرَازِمُ لَیْسَ مِنْ شِیعَتِنَا مَنْ خَلَا ثُمَّ لَمْ یَرْعَ قَلْبَهُ (همان: 247).

بررسی دلالی: یکی از صحابی امام کاظم× پس از اینکه ارتباط نامشروعی انجام می‌دهد خدمت حضرت می‌رسد. امام با اشاره به گناه او می‌فرماید: شیعه ما نیست کسی که در خلوت رعایت پرهیزگاری را نکند.

تربیت اخلاقی استرشادی

در ادامه سه روایت بررسی می‌شود:

1. صحیحه بزنطی

... عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی نَصْرٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی الْحَسَنِ× جُعِلْتُ فِدَاکَ إِنِّی قَدْ سَأَلْتُ اللَّهَ حَاجَةً مُنْذُ کَذَا وَ کَذَا سَنَةً وَ قَدْ دَخَلَ قَلْبِی مِنْ إِبْطَائِهَا شَیْ‏ءٌ فَقَالَ یَا أَحْمَد .... عَلَیْکَ بِالصَّبْرِ وَ طَلَبِ الْحَلَالِ وَ صِلَةِ الرَّحِمِ وَ إِیَّاکَ‏ وَ مُکَاشَفَةَ النَّاس (کلینی، 1407: 2/ 488).

بررسی دلالی: در این روایت بزنطی به امام رضا× عرض می‌کند: حاجتی داشتم و آن را سال‌ها است می‌طلبم اما برآورده نشده است. از تاخیر در روا شدن حاجتم دچار تردید شده‌ام. حضرت او را در عین حالی که توصیه به صبر می‌نماید، از رذایلی که ممکن است دلیل عدم استجابت دعا شده باشد بر حذر می‌دارد.

2. روایت سفیان ثوری

قَالَ سُفْیَانُ‏ الثَّوْرِیُ‏ دَخَلْتُ عَلَى الصَّادِقِ×‏ فَقُلْتُ لَهُ أَوْصِنِی بِوَصِیَّةٍ أَحْفَظُهَا مِنْ بَعْدِکَ قَالَ× وَ تَحْفَظُ یَا سُفْیَانُ قُلْتُ أَجَلْ یَا ابْنَ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ‏ قَالَ× یَا سُفْیَانُ لَا مُرُوَّةَ لِکَذُوبٍ وَ لَا رَاحَةَ لِحَسُودٍ وَ لَا إِخَاءَ لِمُلُوکٍ وَ لَا خُلَّةَ لِمُخْتَالٍ وَ لَا سُؤْدُدَ لِسَیِّئِ الْخُلُقِ‏ ثُمَّ أَمْسَکَ (ابن شعبة حرانی، 1404: 376).

بررسی دلالی: سفیان ثوری از امام صادق× درخواست توصیه می‌کند. حضرت پیامدهای چهار رذیله اخلاقی دروغ، حسادت، تکبر و بدخلقی را ذکر کرده و می‌فرماید: دروغگو جوانمرد نیست. حسود آرامش ندارد. متکبر دوستی ندارد و بداخلاق به آقایی نمی‌رسد.

3. مرفوعه قیس

... عَنْ قَیْسٍ أَبِی إِسْمَاعِیلَ وَ ذَکَرَ أَنَّهُ لَا بَأْسَ بِهِ مِنْ أَصْحَابِنَا رَفَعَهُ قَالَ: جَاءَ رَجُلٌ‏ إِلَى‏ النَّبِیِّ| فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ أَوْصِنِی فَقَالَ احْفَظْ لِسَانَکَ قَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ أَوْصِنِی قَالَ احْفَظْ لِسَانَکَ قَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ أَوْصِنِی قَالَ احْفَظْ لِسَانَکَ وَیْحَکَ وَ هَلْ یَکُبُّ النَّاسَ عَلَى مَنَاخِرِهِمْ فِی النَّارِ إِلَّا حَصَائِدُ أَلْسِنَتِهِم (کلینی، 1407: 2/ 115)‏.

بررسی دلالی: مردی از نبی مکرّم| درخواست توصیه می‌نماید. حضرت سه بار او را به حفظ زبان توصیه می‌فرماید.

دلیل سوم. معتبره رسالة الحقوق

قال سید الساجدین×: وَ أَمَّا حَقُ‏ أَهْلِ‏ مِلَّتِکَ‏ عَامَّةً فَإِضْمَارُ السَّلَامَةِ وَ نَشْرُ جَنَاحِ الرَّحْمَةِ وَ الرِّفْقُ بِمُسِیئِهِمْ وَ تَأَلُّفُهُمْ وَ اسْتِصْلَاحُهُمْ وَ شُکْرُ مُحْسِنِهِمْ إِلَى نَفْسِهِ وَ إِلَیْکَ فَإِنَّ إِحْسَانَهُ إِلَى نَفْسِهِ إِحْسَانُهُ إِلَیْکَ إِذَا کَفَّ عَنْکَ أَذَاهُ وَ کَفَاکَ مَئُونَتَهُ وَ حَبَسَ عَنْکَ نَفْسَهُ فَعُمَّهُمْ جَمِیعاً بِدَعْوَتِکَ وَ انْصُرْهُمْ جَمِیعاً بِنُصْرَتِکَ وَ أَنْزَلْتَهُمْ [أَنْزِلْهُمْ‏] جَمِیعاً مِنْکَ مَنَازِلَهُمْ کَبِیرَهُمْ بِمَنْزِلَةِ الْوَالِدِ وَ صَغِیرَهُمْ بِمَنْزِلَةِ الْوَلَدِ وَ أَوْسَطَهُمْ بِمَنْزِلَةِ الْأَخِ فَمَنْ أَتَاکَ تَعَاهَدْتَهُ بِلُطْفٍ وَ رَحْمَةٍ وَ صِلْ أَخَاکَ بِمَا یَجِبُ لِلْأَخِ عَلَى أَخِیه‏ (ابن شعبه حرانی، 1404: 271).

بررسی دلالی: در این فراز از رساله حقوق، امام سجاد× به تبیین حقوق عموم مسلمانان بر عهده یکدیگر می‌پردازد و از این حقوق به حق «اهل ملتک» تعبیر می‌نماید. ملت به معنای طریقه و سنت است (صاحب بن عباد، 1414: ‏10/ 318) که در اینجا طریقه و سنت نبوی| و دین اسلام منظور است. بنابراین «اهل ملتک» به معنای هم‌کیشان تو و سایر مسلمانان است. حق و تکلیف، همیشه ملازم و منطبق بر یکدیگرند و در قبال هر حقی، تکلیفی وجود ندارد. بنابراین مواردی که امام بر می‌شمرد تنها حقوق عمومی امت نیست، بلکه تکالیف آنها نیز محسوب می‌شود.

بسیاری از مواردی که امام بر می‌شمرد، اگرچه صریح در تربیت اخلاقی نیست اما کارکرد تربیت اخلاقی دارد. به عنوان نمونه، برخی از حقوق مانند مدارا با بدان به عنوان یک روش تربیتی در اصلاح اخلاقی مطرح است. اما آنچه می‌تواند به صورت صریح‌تر بر تربیت اخلاقی دلالت کند، جمله «استصلاحهم» است. طلب اصلاح می‌تواند فقط یک خواسته و آرزوی درونی برای اصلاح دیگران باشد. اما استصلاح در این حد تنها می‌تواند کارکرد شخصی داشته باشد نه جمعی. اما وقتی استصلاح به عنوان یک حق عمومی مطرح می‌شود، نشان از این دارد که منافعی برای دیگران نیز در آن وجود دارد و این تنها در صورتی است که در طلب اصلاح علاوه بر نیت اصلاح، رفتارهای اصلاح‌گرانه نیز وجود داشه باشد. صلاح در لغت، خلاف فساد معنا شده است (ابن فارس، 1404: 3/ 303). بنابراین اصلاح به معنای برطرف کردن کژی‌های به وجود آمده و برگرداندن آنها به حالت سلامت اولیه است. در بسیاری از آیات نیز اصلاح بعد از توبه ذکر شده است که همین معنا را می‌رساند. بنابراین اصلاح بر نوع خاصی از تربیت اخلاقی قابل انطباق است که فرد در آن آلودگی‌های کسب شده را پاکسازی و به پاکی اولیه برمی‌گردد (راغب اصفهانی، 1412: 489 - 490).

تعبیر به حق در این روایت مشعر به وجوب است. در ابتدای این روایت نیز حضرت بارها تعبیر به وجوب را در مورد این حقوق به کار می‌برد. بنابراین با استناد به این روایت باید گفت طلب اصلاح دیگران واجب است. به قرینه وجوب طلب اصلاح و انطباق معنای اصلاح بر رویکرد درمانگرانه در تربیت اخلاقی می‌توان آن را مساوی امر به معروف و نهی از منکر دانست.

دلیل چهارم. روایت اسماعیل بن ابی زیاد

... عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ الْفَضْلِ الْهَاشِمِیِّ وَ إِسْمَاعِیلَ بْنِ أَبِی زِیَادٍ جَمِیعاً عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ أَبِیهِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ أَبِیهِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ^ قَالَ: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ| أَوْصَى إِلَى أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ وَ کَانَ فِیمَا أَوْصَى بِهِ أَنْ قَالَ لَهُ یَا عَلِی مَنْ حَفِظَ مِنْ أُمَّتِی أَرْبَعِینَ حَدِیثاً یَطْلُبُ بِذَلِکَ وَجْهَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ الدَّارَ الْآخِرَةَ حَشَرَهُ اللَّهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ مَعَ‏ النَّبِیِّینَ وَ الصِّدِّیقِینَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحِینَ وَ حَسُنَ أُولئِکَ رَفِیقاً فَقَالَ عَلِیٌّ× یَا رَسُولَ اللَّهِ أَخْبِرْنِی مَا هَذِهِ الْأَحَادِیثُ فَقَال .... أَنْ تُؤَدِّبَ نَفْسَکَ وَ أَهْلَکَ‏ وَ وُلْدَکَ‏ وَ جِیرَانَکَ‏ عَلَى حَسَبِ الطَّاقَة .... فَهَذِهِ أَرْبَعُونَ حَدِیثاً مَنِ اسْتَقَامَ عَلَیْهَا وَ حَفِظَهَا عَنِّی مِنْ أُمَّتِی دَخَلَ الْجَنَّةَ بِرَحْمَةِ اللَّهِ وَ کَانَ مِنْ أَفْضَلِ النَّاسِ وَ أَحَبِّهِمْ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بَعْدَ النَّبِیِّینَ وَ الْوَصِیِّینَ وَ حَشَرَهُ اللَّهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ مَعَ‏ النَّبِیِّینَ وَ الصِّدِّیقِینَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحِینَ وَ حَسُنَ أُولئِکَ رَفِیقا (ابن بابویه، 1362: 2/ 543 و 544).

بررسی دلالی: شاهد استدلال در این روایت این فراز از توصیه پیامبر اکرم| است که می‌فرماید: «أَنْ تُؤَدِّبَ نَفْسَکَ وَ أَهْلَکَ‏ وَ وُلْدَکَ‏ وَ جِیرَانَکَ‏ عَلَى حَسَبِ الطَّاقَة»؛ خودت، خانواده‌ات، فرزندانت و همسایگانت را تا آنجا که می‌توانی تأدیب نما. در این روایت سلسه مراتبی از جامعه هدف تربیت اخلاقی قرار گرفته است که بر حسب طاقت و توان مربی دایره آن گسترده‌تر می‌شود. هر فردی باید تربیت و تأدیب را ابتدا از خود آغاز کند و تا آنجا که می‌تواند در تربیت و تأدیب سایرین نیز بکوشد. در تعامل و تطبیق تأدیب و تربیت اخلاقی، مطالبی در مفهوم‌شناسی مفاهیم مشابه در فصل اول گذشت. در آنجا به اثبات رسید که واژه ادب دارای تطور معنایی بوده و در آخرین این تطورات بر معنای اخلاق و تربیت دلالت می‌کند (اعرافی، 1391: 1/ 177).

در این روایت، دو شاهد برای عمومیت توصیه پیامبر اکرم| و خصوصیت نداشتن امیرالمؤمنین× وجود دارد:

الف. پیامبر اکرم| ابتدا می‌فرماید: هر کس چهل حدیث را به خاطر سپارد تا به وسیله آنها رضایت خداوند را بطلبد با پیامبران، صدیقین، شهدا و صالحین محشور می‌شود. منظور از طلبیدن رضایت خداوند، عمل به آنهاست، وگرنه صرف حفظ چهل حدیث بدون عمل، موجب رضایت خداوند نمی‌شود. مرحوم فیض نیز به این نکته تصریح دارد: «و على هذا الحدیث یکون المراد بالحفظ العمل کما ظهر من سیاقه» (فیض کاشانى، 1406: 1/ 139).‏

ب. در میان توصیه‌های پیامبر| به امیرالمؤمنین× گاهی از گناهانی نهی شده است که قطعاً از امیرالمؤمنین× صادر نمی‌شود. این نشان می‌دهد که مخاطب این توصیه‌ها همه مسلمانان هستند.

اگرچه دامنه تأدیب در این روایت تا همسایگان ادامه دارد، اما به لزوم آن در مورد عموم مسلمانان تصریح نشده است. پس این روایت به دلیل ضعف سندی و دلالی نمی‌تواند به تنهایی دلالتی بر رجحان وظیفه‌مندی عمومی در تربیت اخلاقی داشته باشد.

دلیل پنجم. دلیل عقلی

دلیل عقلی دال بر رجحان تربیت اخلاقی در قالب دو قیاس اقترانی قابل صورت بندی است که نتیجه قیاس اول، صغری برای قیاس دوم قرار می‌گیرد.

قیاس اول:

صغری: فضایل اخلاقی برای انسان نافع و رذایل اخلاقی ضارّ است.

توضیح صغری: حُسن فضایل اخلاقی و قُبح رذایل اخلاقی برای عقل قابل شناخت و درک است. عقل این حُسن و قُبح را از تأثیری که اتصاف به فضایل و رذایل اخلاقی و انجام آنها در سعادت و شقاوت انسان بازی می‌کند، انتزاع می‌کند. بنابراین فضایل را برای انسان نافع و رذایل را مضر می‌داند.

کبری: عقل دفع مفسده را واجب و جلب منفعت را راجح می‌داند.

نتیجه: اکتساب فضایل اخلاقی راجح و اجتناب از آنها واجب است.

قیاس دوم:

صغری: اکتساب فضایل اخلاقی راجح و اجتناب از آنها واجب است.

کبری: همان‌طور که عقل اکتساب فضایل و اجتناب از رذایل را برای خودِ فرد حَسَن می‌داند، کمک به دیگری برای اکتساب فضایل و اجتناب از رذایل را نیز حَسَن می‌داند.

نتیجه: متخلق‌سازی دیگری به فضایل اخلاقی و دور ساختن او از رذایل اخلاقی از نظر عقلی رجحان دارد.

ب. ادله عام

طرح ادله عام از این جهت است که در صورت فقدان دلیل خاص، امکان استدلال به آنها و اثبات وظیفه‌مندی وجود داشته باشد. با وجود ادله خاصه نیز این دو دسته ادله می‌توانند مؤید یکدیگر باشند.

1. قاعده اعانه بر برّ و تقوا

اعانه بر برّ و تقوا یکی از اقسام تسبیب است. تسبیب در اصطلاح فقهی به معنای «هر نوع دخالت شخص در انجام و یا ترک فعلی از جانب شخص دیگر» (اعرافی، 1393: 50) آمده است. تسبیب، انواع و  احکام مختلفی دارد، اما جامع همه انواع آن، مشارکت فعلِ مسبِّب در حسن و قبح و ثواب و عقاب فعلِ مسبَّب است.

اعانه به معنای کمک به دیگری و یاری او در انجام فعل است. مهم‌ترین مستند این قاعده، آیه شریفه: «تَعاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوى» (مائده: 2) است (اعرافی، 1391: 271 – 288). این قاعده، اصلی‌ترین عنصر مفهومی تربیت که تأثیرگذاری مثبت و کمک‌رسانی به دیگری است را شامل می‌شود. اعانه بر برّ و تقوا به معنای ایجاد زمینه انجام واجبات و مستحبات و ترک محرمات و مکروهات برای دیگران است، به شرطی که به تحقق واجب و مستحب یا ترک حرام و مکروه بینجامد (اعرافی، 1393: 270). این قاعده بر جامع بین وجوب و استحباب دلالت دارد. در این ‌صورت، اعانه مربی بر انجام نیکی متربی، در موارد واجب، واجب و در موارد مستحب، مستحب است. از سوی دیگر، جامع مفهومی برّ و تقوا، اطاعت از اوامر و نواهی الهی است (همان: 263). فضایل اخلاقی نیز مورد امر الهی و رذایل مورد نهی خداوند واقع شده‌اند. بنابراین رعایت امور اخلاقی مصداق اطاعت الهی محسوب می‌شوند4 و مشمول حکم رجحان عام مستفاد از این قاعده هستند.

2. قاعده هدایت

هدایت ضد ضلال و گمراهی و به معنای ارشاد و راهنمایی است (جوهری، 1410: 6/ 253). در قرآن کریم هدایت علاوه بر اینکه نسبت به خداوند و بندگان (انعام: 88). تصویر شده، در مورد قرآن (اسراء: 9)، پیامبران (ص: 22؛ رعد: 7) و امامان (سجده: 24؛ انبیاء: 73) با مردم و مؤمنین (اعراف: 181) نسبت به یکدیگر نیز به کار رفته است. بر اساس آیات کریمه، باید همیشه در بین امت‌ها کسانی باشند که مردم را به راه راست هدایت نمایند و این وظیفه خطیر را بر دوش بکشند. این وظیفه در وهله اول بر دوش پیامبران، سپس بر عهده عالمان و در مراتب بعدی به عنوان یک وظیفه عمومی بر عهده آحاد جامعه قرار می‌گیرد.

در بسیاری از آیات قرآن، هدایت همراه با کلماتی همچون «سبیل» و «صراط» آمده است که تداعی‌کننده سیر و حرکت است. در حالی که در تربیت اخلاقی نیز شاهد حرکت تدریجی هستیم. در برخی دیگر از آیات که مفهوم هدایت در آنها آمده، به مقصد هدایت پرداخته شده است و معمولاً «حق» به عنوان مقصد هدایت تعریف شده است. مقصد حرکت در تربیت اخلاقی، تخلق به مکارم اخلاقی است که بر «حق» قابل تطبیق است.

بنابراین هدایت دارای دو رکن اصلی است: مسیر حرکت و مقصد. هدایت در هر دو رکن قابل تطبیق بر تربیت اخلاقی است، به این‌گونه که جزء اول آن (تربیت) اشاره به فرایند و مسیر حرکت و جزء دوم (اخلاقی) اشاره به مقصد دارد.

هدایت به عنوان یک وظیفه عمومی در تربیت اخلاقی با شرایطی واجب است که عبارتند از:

یکم. واجب بودن معارف اخلاقی که بدان هدایت صورت می‌گیرد (معارف و احکام الزامی و مبتلابه)؛

دوم. توانایی علمی و عملی هادی در تربیت اخلاقی؛

سوم. احتمال تأثیر و هدایت متربی.

3. قاعده امر به معروف و نهی از منکر

فعل معروف (حسَن شرعی) سه دسته‌اند:

1. فعلی که شرع به صورت مستقل به حُسن آن حکم کرده؛

2. فعلی که خرد سلیم به حُسن آن راه یافته و بر اساس ملازمه عقلی، شرع نیز بر حُسن آن صحه گذاشته است. پس اطلاق معروف بر آن شرعاً صحت حمل دارد.

3. معروف چیزی است که در نزد عقلا دارای رجحان باشد مگر مواردی که شرع از آن نهی کرده باشد.

امر به معروف و نهی از منکر با برخی از روش‌ها در تربیت اخلاقی همخوانی دارد، اما همه مصادیق تربیت اخلاقی را پوشش نمی‌دهد؛ چرا که امر و نهی تنها یک روش در تربیت اخلاقی است و روش‌های دیگری غیر از امر و نهی نیز برای تأثیرگذاری مثبت بر دیگری وجود دارد. همچنین شرایطی که در امر به معروف و نهی از منکر وجود دارد نیز اعمال آن را با محدودیت‌هایی مواجه می‌کند و باعث می‌شود تا نتوان آن را شامل همه اقسام تربیت اخلاقی دانست.

این شرایط عبارت است از: صدور حرام و یا ترک واجب از متربی؛ احتمال تکرار؛ احتمال تأثیر؛ مصون بودن از ضرر.

بنابراین با توجه به شرط اول، تربیت اخلاقی پیشگیرانه را نمی‎توان امر به معروف و نهی از منکر نامید؛ هرچند به وسیله امر و نهی انجام شده باشد.

اگر بتوان مراد از امر و نهی را معنایی اعم از معنای اصطلاحی آن و به معنای مطلق اراده و خواست از دیگری و مطلق زجر و منع دانست، می‌توان این قاعده را بر بیشتر روش‌های تربیت اخلاقی تطبیق داد. این احتمال وجود دارد که امر و نهی، مفهومی اعم از امر و نهی زبانی داشته باشند و هرگونه رفتاری که دیگری را به سمت معروف دعوت کند و یا او را از منکر دور نماید را شامل شود.

4. قاعده ارشاد جاهل

ارشاد در لغت به معنای راهنمایی و هدایت است (فراهیدی، 1410، ج‏6، ص242). جهل نیز در مقابل علم و به معنای نادانی است (همان:‏3/ 390). در منابع دینی جهل بیشتر در برابر عقل به کار رفته است. بنابراین کاربرد، جهل به معنای ندانستن نیست بلکه به معنای بی‌بهرگی از تعقل و فهم است. ارشاد جاهل در اصطلاح فقهی و به عنوان قاعده فقهی، مبتنی بر معنای لغوی ارشاد و جاهل و به معنای راهنمایی نادان است. بنابراین ارشاد شامل اعلام، تعلیم، تنبیه و تذکر می‌شود و جاهل نیز نادان، ناسی و غافل را دربر می‌گیرد.

یکی از مراحل مهم تربیت اخلاقی، معرفت‌افزایی است که از طریق قاعده ارشاد جاهل می‌توان حکم آن را بررسی و اثبات نمود. این قاعده بخشی از تربیت اخلاقی را پوشش می‌دهد و از طریق این قاعده، تنها می‌توان لزوم یا رجحان بخشی از تربیت اخلاقی که به بینش‌افزایی در متربی منجر می‌شود را نتیجه گرفت. در اینجا انواع فعالیت‌هایی که به عنوان ارشاد جاهل در تربیت اخلاقی انجام می‌شود طرح و حکم آن بررسی می‌گردد.

ارشاد به حکم: ارشاد جاهل در احکام الزامیِ منجز واجب است و در احکام غیر الزامی و غیر منجز مستحب است، مگر اینکه ترک ارشاد جاهل به مهجوریت احکام و معارف دینی منجر شود که در این صورت واجب است. بنابراین تربیت اخلاقی در قالب معرفی فضایل اخلاقی لازم‌العمل و رذایل اخلاقی لازم الترک به جاهل، واجب است.

ارشاد به موضوع: اکثر فقها ارشاد به موضوع را واجب ندانسته‌اند و حتی برخى از فقیهان در صورت اذیّت شدن جاهل بر اثر اعلام یا افتادن در عسر و حرج، حرام دانسته‌اند؛ مثلاً فردی که نسبت به حلیت دروغ برای اصلاح ذات البین آگاه است و به همین انگیزه و به منظور اصلاح، دروغی می‌گوید؛ در حالی که اطلاع ندارد آن دو نفر با یکدیگر آشتی کرده‌اند و دروغی که می‌گوید مصداق اصلاح ذات البین نیست. طبق این قاعده، مطلع کردن چنین فردی واجب نیست. از عدم وجوب ارشاد جاهل در موضوعات مواردی نیز استثنا شده است. این امور عناوین موکدی مانند حفظ جان، آبرو، ناموس مؤمنان و نیز اموال قابل اعتناى آنان است.

تنبیه: تنبیه غافل در احکام، حکم تعلیم جاهل و تنبیه غافل در موضوعات حکم اعلام جاهل را دارد؛ چرا که غافل اگرچه می‌داند، اما دچار غفلت شده است. تنبیه غافل در تربیت اخلاقی بیشتر به کمک روش موعظه انجام می‌شود.

تذکر: تذکر ناسی در احکام، حکم تعلیم جاهل و تذکر ناسی در موضوعات، حکم اعلام جاهل را دارد؛ چرا که ناسی اگرچه عالم است اما بر اثر عروض نسیان علم در حکم عدم قرار گرفته است. ممکن است وجه اولویتی در لزوم تذکر ناسی نسبت به تعلیم جاهل ذکر شود که در جاهل به دلیل جهل ابتدایی ممکن است حکم منجز نشده باشد، اما حکم در مورد ناسی به سبب علم مسبوق، منجز شده است. بنابراین حتی در مورد ناسی به موضوع هم لازم است ارشاد صورت بگیرد. نسیان احکام موضوعات اخلاقی در مواردی که کمتر مورد ابتلای مکلف است، قابل تصور است که تربیت اخلاقی در این موارد به وسیله تذکر صورت می‌گیرد.

جمع‌بندی ادله

برای اثبات وظیفه‌مندی عموم مکلفان در تربیت اخلاقی، پنج دلیل خاص و چهار دلیل عام اقامه شد.

ادله خاصه

1. آیات تزکیه

در چهار آیه از قرآن کریم از تزکیه امت به وسیله پیامبر اکرم| سخن به میان آمده است. تزکیه در این آیات از رسالت‌های ایشان و به عنوان فلسفه بعثت معرفی شده است. بنابراین بعید نیست بتوان گفت: تزکیه امت بر آن حضرت واجب بوده است. اما اثبات وظیفه‌مندی سایر مسلمانان و مکلفان نسبت به آن ممکن است از سه طریق اثبات شود که در این صورت نیازمند اضافه شدن دلایل و قراین مستقلی است که در این راستا می‌توان به «قاعده تأسی»، «اشتراک احکام مکلفان با رسول خدا» و «الغای خصوصیت» استناد کرد. در اینجا، فقط «قاعده تأسی» قابل استناد است و بر اساس آن می‌توان رجحان تربیت اخلاقی را برای عموم مکلفان استفاده نمود؛ زیرا ظاهر آیه شریفه21 سوره احزاب، امکان و لزوم تأسی و الگوگیری در همه اعمال آن حضرت از جمله تزکیه است. اگرچه قاعده تأسی به لزوم پیروی و همانندی با رسول خدا| در سیره آن حضرت در تزکیه امت دلالت می‌کند، اما این دلیل در اثبات همانندی حکم تزکیه میان پیامبر و عموم مکلفان، قاصر است. بنابراین فقط استحباب تزکیه به عنوان یک وظیفه عمومی قابل برداشت است.

2. سیره معصومین

در سیره معصومین^ شاهد نمونه‌های فراوانی از تربیت اخلاقی هستیم که در برخی رویکرد پیشگیرانه و در برخی رویکرد درمانگرانه وجود دارد. در رویکرد پیشگیرانه متربی ارتکاب مرتکب خطای اخلاقی و به منظور پیشگیری از آن مورد توصیه قرار می‌گیرد. در رویکرد درمانگرانه فردی که مبتلا به رذیله اخلاقی است راهنمایی می‌شود. معصومین^ در رویکرد درمانگرانه به دو شکل عمل می‌کردند: در حالت اول پس از مشاهده رفتار غیر اخلاقی از متربی به تربیت او اقدام می‌کردند و در حالت دوم، اقدام تربیتی در پاسخ به سؤال فرد و طرح مشکلی از طرف او انجام می‌شد.

در سیره تربیتی معصومین^ روش‌های گوناگونی نظیر موعظه، سالم‌سازی محیط، امر و نهی، سؤال و جواب، دخالت حسی و ممانعت فیزیکی به گار گرفته شده است.

فضایل اخلاقی که در سیره‌های نقل شده مورد اهتمام و امر معصومین^ قرار گرفته بود عبارتند از: محاسن اخلاقی، راستگویی، انصاف، مواسات، امانت‌داری، ورع، وحدت، آشتی، صله ارحام، رسیدگی به ایتام، همسایه‌داری، صبر و.... . رذایل اخلاقی که این سیره‌ها مورد تحذیر و نهی معصومین^ قرار گرفته عبارتند از: معایب اخلاقی، تنبلی، کسالت، خلف وعده، دوستی با گناهکار، دوستی با احمق، دوستی با دروغگو، عیب‌جویی، غیبت، مشاجره و جدال، فحاشی و بدزبانی، تکبر، عجب، نگاه حرام، رابطه نامشروع، خشم، بی احترامی به مادر، حسادت، بدخلقی، و.... .

سیره معصومین^ ـ خواه سیره فعلی و خواه قولی ـ به ضمیمه قاعده تأسی، رجحان وظیفه‌مندی عموم مکلفان نسبت به آن سیره را ثابت می‌کند. به این منظور ابتدا باید وجه عمل معصوم×، وجوب، استحباب، اباحه و یا حتی کراهت روشن شود. با توجه به اینکه تربیت اخلاقی توهم حذر ندارد، این سیره را نمی‌توان بر کراهت حمل نمود. تکرار سیره تربیتی معصومین^ در اخلاق، احتمال اباحه آن را نیز منتفی می‌سازد. بنابراین رجحان آن در هر صورت ثابت است و تنها الزامی و یا غیر الزامی بودن آن باید مشخص شود. اصل در سیره معصومین^ در تربیت اخلاقی، استحباب آن به عنوان اولی است و وجوب یا عنوان ثانوی حکم نیازمند دلیل و قرینه خارجی است. بنابراین با استناد به سیره آن‌حضرات، می‌توان استحباب تربیت اخلاقی را به صورت عام ثابت نمود.

3. رساله حقوق

امام سجاد× در فرازی از رسالة الحقوق، حقوق عموم مسلمانان بر یکدیگر را تبیین کرده است که در میان آنها به «استصلاحهم» به معنای «طلب اصلاح آنان» تصریح می‌نماید. طلب اصلاح اگرچه به عنوان یک فعل جوانحی و یک نیت درونی ظاهر می‌شود، اما در اینجا منظور انجام رفتارهایی است که برای دیگران کارکرد اصلاح‌گرانه دارد. این روایت تربیت اخلاقی را در رویکرد درمانگرانه و بنابر احتیاط با وجود شرایط امر به معروف و نهی از منکر واجب می‌داند.

4. روایت اسماعیل بن ابی زیاد

در این روایت، پیامبر اکرم| به امیرالمؤمنین× می‌فرماید: خودت، خانواده‎ات، فرزندانت و همسایه‌هایت را تا آنجا که می‌توانی تأدیب نما! در این روایت سلسه مراتبی از جامعه هدف در تربیت اخلاقی به تصویر کشیده شده که بر حسب طاقت و توان مربی دایره آن گسترده‌تر می‌شود. اگر چه دامنه تأدیب در این روایت تا همسایگان ادامه می‌یابد، اما به لزوم آن در مورد عموم مسلمانان تصریح نشده است.

5. دلیل عقلی

از طریق چینش چهار مقدمه می‌توان به حکمِ «حُسن و رجحان تربیت اخلاقی» دست یافت:

1. فضایل اخلاقی برای انسان نافع و رذایل اخلاقی مضر است.

2. عقل دفع مفسده را واجب و جلب منفعت را راجح می‌داند.

3. اکتساب فضایل اخلاقی راجح و اجتناب از آنها واجب است.

4. اعانه دیگری در کسب فضایل و دفع رذایل راجح است.

جمع‌بندی ادله عامه

چهار دلیل عام وجود داشت که جمع‌بندی دلالت هریک از آنها از این قرار است:

1. قاعده اعانه

معنای «تعاون» در آیه «تَعاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوى»، مشارکت در انجام برّ و تقواست. یکی از مصادیق مشارکت، اعانه و کمک‌رسانی به دیگری و زمینه‌سازی برای انجام فعل توسط اوست. جامع مفهومی برّ و تقوا اطاعت از اوامر خداوند است. فضایل اخلاقی نیز مورد امضا و توصیه خداوند متعال است. بنابراین تربیت اخلاقی یکی از مصادیق اعانه بر برّ و تقواست. بر این اساس، حکم تربیت اخلاقی در قالب اعانه دیگری بر اتیان به فضایل اخلاقی، در مورد فضایل واجب الاتیان، وجوب و در عناوین مستحب، استحباب دارد.

2. قاعده هدایت

هدایت دارای دو رکن اصلی است مسیر حرکت و مقصد. هدایت در هر دو رکن قابل تطبیق بر تربیت اخلاقی است، به این‌گونه که جزء اول آن (تربیت) اشاره به فرایند و مسیر حرکت و جزء دوم (اخلاقی) اشاره به مقصد دارد. تربیت اخلاقی در تخلق به فضایل اخلاقی واجب الاتیان و اجتناب از رذایل اخلاقی واجب الترک، واجب و در موارد غیر الزامی و غیر مبتلا به، مستحب است.

وجوب هدایت در تربیت اخلاقی، سه شرط وجود دارد: واجب بودن مصادیق اخلاقی مورد نظر؛ عالم بودن هادی و مربی به محتوا و روش‌های هدایت و تربیت؛ احتمال تأثیر هدایت بر مخاطب.

3. امر به معروف

معروف و منکر گاه بر فعلی اطلاق می‌شود که شرع به صورت مستقل به حُسن یا قبح آن حکم کرده است. گاهی نیز بر افعالی اطلاق می‌گردد که خرد سلیم بر حُسن یا قبح آن راه یافته است و بر اساس ملازمه، شرع نیز بر حُسن و یا قبح آن صحه گذاشته است. بخشی از فضایل و رذایل اخلاقی از غیر مستقلات عقلیه هستند که تعریف قسم اول از معروف و منکر بر آنها صادق است. بخش دیگری نیز از مستقلات عقلیه هستند که تعریف قسم دوم از معروف و منکر بر آن صادق است و با ملازمه، به حُسن شرعی آن حکم می‌شود.

تربیت اخلاقی با استفاده از روش امر و نهی در مورد فضایل اخلاقی واجب الاتیان و رذایل اخلاقی لازم الترک، واجب و در غیر این موارد مستحب است. در وجوب تربیت اخلاقی به روش امر و نهی چند شرط وجود دارد: صدور حرام یا ترک واجب از متربی؛ احتمال تکرار؛ احتمال تأثیر؛ مصون بودن از ضرر. با توجه به شرط اول، تربیت اخلاقی پیشگیرانه را نمی‎توان امر به معروف و نهی از منکر نامید؛ اگرچه به وسیله امر و نهی انجام شده باشد.

4. قاعده ارشاد

ارشاد جاهل شاملِ اعلام، تعلیم، تنبیه، تذکر و ... و جاهل نیز شاملِ نادان، ناسی و غافل می‌شود. از طریق این قاعده فقط می‌توان لزوم یا رجحان بخشی از تربیت اخلاقی که به بینش‌افزایی در متربی منجر می‌شود را نتیجه گرفت. ارشاد جاهل به حکم، در احکام اخلاقی الزامی منجز، واجب است و در احکام اخلاقی غیر الزامی و غیر منجز، مستحب است، مگر اینکه ترک ارشاد جاهل به مهجوریت احکام و معارف دینی منجر شود که در این صورت واجب است. ارشاد جاهل به موضوع، واجب نیست، مگر در عناوین مؤکد مانند حفظ نوامیس و آبروی افراد. تنبیه غافل و تذکر ناسی در احکام الزامی و منجز واجب است.

نتیجه‌

برای اثبات وظیفه‌مندی عموم مکلفان در تربیت اخلاقی، پنج دلیل خاص و چهار دلیل عام اقامه شد. هر پنج ادله خاص، دارای دلالت تام بر رجحان استحبابی هستند. روایت اسماعیل به دلیل ضعف سندی نقش مؤید این حکم را دارد. البته از معتبره رساله می‌توان به احتیاط واجب، حکم وجوبی وظیفه‌مندی عموم مکلفان در تربیت اخلاقی را برداشت که این حکم مشروط به فراهم بودن شرایط امربه معروف و نهی از منکر است.

از بین ادله عامه، «قاعده ارشاد» بر رجحان مطلق روش‌های بینش‌افزا در تربیت اخلاقی؛ «قاعده هدایت» با وجود شرایطی می‌تواند بر وجوب تربیت اخلاقی؛ «قاعده اعانه بر برّ و تقوا» بر رجحان مطلق تربیت اخلاقی؛ و «قاعده امر به معروف و نهی از منکر» بر رجحان اکثر روش‌های تربیت اخلاقی دلالت دارند. خلاصه آنکه ادله عامه اجمالاً بر رجحان مطلق وظیفه‌مندی عموم مکلفان در تربیت اخلاقی دلالت دارد.

پس ادله خاصه و ادله عامه، در اثبات وظیفه‌مندی عمومی در تربیت اخلاقی، مؤید یکدیگر که البته در برخی موارد و با حصول شرایطی، این حکم استحبابی، به وجوب مبدل می‌شود.

 

پی‌نوشت‌ها

................................................................................................................

1. قاعده تأسی ذیل قاعده هدایت، در درس خارج فقه التربیه استاد علیرضا اعرافی، در سال های 1391 و 1392 بحث شده است.

2. (کلینی، 1407: ‏2/ 375 – 376): «عَنْ مُیَسِّرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّه× قَالَ: لَا یَنْبَغِی لِلْمُسْلِمِ أَنْ یُوَاخِیَ الْفَاجِرَ وَ لَا الْأَحْمَقَ وَ لَا الْکَذَّاب»‏.

3. در مواردی که معصوم×، ابتدائاً به تربیت اخلاقی می‌پردازد، اطلاع آن‌حضرت از رفتار یا صفت غیر اخلاق از دو طریق بوده است:

مشاهده‌ای: در حضور معصوم× یک رفتار غیر اخلاقی انجام می‌شد؛ روایت دوم و سوم از این دسته‎اند.

شهودی: در مواردی، رفتار غیر اخلاقی در حضور معصوم× انجام نمی‌شد اما ایشان به گونه‌ای آن را شهود می‌نمود و این شهود مبنای اقدام تربیتی قرار می‌گرفت؛ روایات چهارم تا هفتم از این دسته‌اند.

4. برای نمونه: «إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ وَ إیتاءِ ذِی الْقُرْبى‏ وَ یَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ وَ الْبَغْی» (نحل: 90). همچنین در آیه 177 از سوره بقره خداوند مصادیق بر را برشمرده است.

 

 

کتاب‌نامه

................................................................................................................

قرآن کریم.

ابن شعبه حرانی، حسن بن على، تحف العقول عن آل الرسول، قم، جامعه مدرسین حوزه، چاپ دوم، 1404ق.

احمد بن فارس، معجممقاییساللغة، قم، دفتر تبلیغات اسلامى حوزه، چاپ اول، 1404ق.

اعرافی، علیرضا، فقهتربیتی، قم، مؤسسه اشراق و عرفان، چاپ اول، 1391.

ــــــــ، قواعدفقهی (تسبیب، اعانه بر اثم، اعانه بر برّ)، قم، مؤسسه اشراق و عرفان، چاپ اول، 1393.

جوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح تاج اللغة و صحاح العربیة، بیروت، دارالعلم للملایین، چاپ اول، 1410ق.

راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، دمشق‏، الدارالشامیة، چاپ اول، 1412ق.

شیخ مفید، محمد بن محمد عکبری بغدادی، الأمالی، قم، کنگره شیخ مفید، چاپ اول، 1413ق.

صاحب بن عباد، المحیطفیاللغة، بیروت، عالم الکتاب، چاپ اول، 1414ق.

صدوق قمی، محمد بن علی ابن بابویه، الخصال، قم، بی‌نا، چاپ اول، 1362.

صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات فی فضایل آل محمّد|، قم، مکتبة آیت‌الله مرعشی، چاپ دوم، 1404ق.

فراهیدی، خلیل بن احمد، کتابالعین، قم، منشورات الهجرة، چاپ دوم، 1410ق.

فیض کاشانى، محمدمحسن، الوافی، اصفهان، کتابخانه امیرالمؤمنین×، چاپ اول، 1406ق.

کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، دارالکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.

مجلسى، محمدباقر، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، بیروت، دارإحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق.



* تاریخ وصول: 10/11/1396؛ تاریخ تصویب: 3/2/1397.

** استاد درس خارج حوزه علمیه قم و دانشیار جامعة المصطفی6 العالمیه (arafi@chmail.ir).

*** فارغ التحصیل مرکز تخصصی اخلاق قم در مقطع کارشناسی ارشد، طلبه سطح 4 حوزه و پژوهشگر در زمینه اخلاق و فقه تربیتی (نویسنده مسئول) (mahmodian1364@gmail.com).

**** دانش‌پژوه دکتری فقه تربیتی جامعة المصطفی6 العالمیة (ahmadshahamat@chmail.ir).

قرآن ک ریم.
ابن شعبه حرانی، حسن بن علی، تحف العقول عن آل الرسول، قم، جامعه مدرسین حوزه ، چاپ دوم، 1404ق.
احمد بن فارس، معجم مقاییس اللغة، قم، دفتر تبلیغات اسالمی حوزه ، چاپ اول، 1404ق.
اعرافی، علیرضا، فقه تربیتى، قم، مؤسسه اشراق و عرفان، چاپ اول، 1391.
 ، قواعد (
ّ
فقهى )تسبیب، اعانه بر اثم، اعانه بر بر ، قم، مؤسسه اشراق و عرفان، چاپ اول، 1393.
جوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح تاج اللغة و صحاح العربیة، بیروت، دارالعلم للمالیین، چاپ اول، 1410ق.
راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، دمشق، الدارالشامیة، چاپ اول، 1412ق.
شیخ مفید، محمد بن محمد عکبری بغدادی، اْلمال ى ، قم، کنگره شیخ مفید ، چاپ اول، 1413ق.
صاحب بن عباد، المحیط فى اللغة، بیروت، عالم الکتاب، چاپ اول، 1414ق.
صدوق قمی، محمد بن علی ابن بابو یه، الخصال، قم، بینا، چاپ اول، 1362.
ّ صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات فى د
فضایل آل محم |، قم، مکتبة آیتالله مرعشی، چاپ دوم، 1404ق.
فراهیدی، خلیل بن احمد، کتاب العین، قم، منشورات الهجرة ، چاپ دوم، 1410ق.
فیض کاشانی، محمدمح سن، الواف ى ، اصفهان، کتابخانه امیرالمؤمنین × ، چاپ اول، 1406ق.
کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، دارالکتب اإلسالمیة، چاپ چهارم، 1407ق.
مجلسی، محمدباقر، بحار اْلنوار الجامعة لدرر أخبار اْلئمة اْلطهار، بیروت، دارإحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق.