نویسندگان
1 استادیار جامعة المصطفی’ العالمیة (toroghimajid93@gmail.com).
2 دانشجوی دکتری فقه تربیتی (Ahmademamimoshaver@chmail.ir-gmail.com).
چکیده
از روشهای خاص تربیت جنسی فرزندان، روش «استیذان» میباشد و مراد از آن، اذنخواهی فرزندان و کودکان و دیگر افراد مرتبط، هنگام ورود به اتاقخلوت اولیاست. بر طبق این روش تربیتی، کودکان و فرزندان هنگام ورود به اتاق خواب اولیا، اجازه می گیرند و بدون اجازۀ آنها وارد نمیشوند. این روش از روشهای پیشگیرانه از برخی نابهنجاریهای جنسی متربی به شمار میآید که در قرآن کریم و برخی روایات مورد توجه ویژه قرار گرفته و استحباب اذنخواهی فرزندان غیربالغ هنگام ورود به اتاق خلوت اولیا قدر متیقن مفاد ادله است. در ضمن این مسئله نه فرع فقهی مورد توجه قرار میگیرد. تکلیف کودکان غیربالغ در این زمینه، وظیفۀ اولیا، دایرۀ شمول مکلفان و اولاد، دخالت یا عدم دخالت جنسیت فرزندان از جمله این فروعات است. موضوعیت یا عدم موضوعیت سه وقت ذکرشده در آیۀ شریفه و محدود بودن یا نبودن اوقات خلوت اولیا نیز مورد بررسی شده است.
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
Jurisprudential study of the method of sexual education of children asking for permission when entering the private room of parents (Istizan) *
نویسنده [English]
- Ahmad Emami rad 2
1
2 PhD student in educational jurisprudence
چکیده [English]
One of the special methods of sexual education of children is the method of "permission" and it means asking for the permission of children and other related people when entering the private room of the parents. According to this educational method, children and children get permission when entering the parents' bedroom and do not enter without their permission.
This method is considered as a method of preventing some of the sexual abnormalities of the educator, which is given special attention in the Holy Quran and some narrations, and seeking the permission of immature children when entering the privacy of the parents is certain of the contents of the evidence. In addition, this issue is not considered in jurisprudence. The duties of minors in this regard are the duties of the parents, the scope of the obligors and the children, and the involvement or non-involvement of the gender of the children. The relevance or non-relevance of the three times mentioned in the verse and the limited or non-limited time of the saints' privacy have also been examined.
چکیده[1]
از روشهای خاص تربیت جنسی فرزندان، روش «استیذان» میباشد و مراد از آن، اذنخواهی فرزندان و کودکان و دیگر افراد مرتبط، هنگام ورود به اتاقخلوت اولیاست. بر طبق این روش تربیتی، کودکان و فرزندان هنگام ورود به اتاق خواب اولیا، اجازه می گیرند و بدون اجازۀ آنها وارد نمیشوند. این روش از روشهای پیشگیرانه از برخی نابهنجاریهای جنسی متربی به شمار میآید که در قرآن کریم و برخی روایات مورد توجه ویژه قرار گرفته و استحباب اذنخواهی فرزندان غیربالغ هنگام ورود به اتاق خلوت اولیا قدر متیقن مفاد ادله است. در ضمن این مسئله نه فرع فقهی مورد توجه قرار میگیرد. تکلیف کودکان غیربالغ در این زمینه، وظیفۀ اولیا، دایرۀ شمول مکلفان و اولاد، دخالت یا عدم دخالت جنسیت فرزندان از جمله این فروعات است. موضوعیت یا عدم موضوعیت سه وقت ذکرشده در آیۀ شریفه و محدود بودن یا نبودن اوقات خلوت اولیا نیز مورد بررسی شده است.
کلیدواژهها: فقه تربیتی، تربیت فرزند، تربیت جنسی، استیذان، بلوغ.
مقدمه
یکی از روشهای خاص تربیت جنسی، روش «استیذان» میباشد و مراد از آن، اذنخواهی فرزندان و کودکان و دیگر افراد مرتبط، هنگام ورود به اتاقخلوت اولیاست. بر طبق این روش تربیتی، کودکان و فرزندان هنگام ورود به اتاق خواب اولیا اجازه میگیرند و بدون اجازه آنها وارد نمیشوند. این روش از روشهای پیشگیرانه از برخی نابهنجاریهای جنسی متربی به شمار میآید. این امر در قرآن کریم و برخی روایات و در پی آن در کتابهای روایی (کلینی، 1366: 5/ 529، صدوق، 1403: 93 و 177؛ حر عاملی، 1409: 20/ 215؛ ...)، تفسیری (طوسی، بیتا: 7/ 407؛ طبرسی، 1372: 7/ 241؛ طباطبایی، 1417: 15/ 163؛ فخر رازی، 1420: 8/ 415؛ زمخشری، 1417: 3/ و ...) و فقهی (نجفی، بیتا: 29/ 83؛ کاظمی، بیتا: 3/ 289؛ بحرانی، 1405: 23/ 64؛ فاضل هندی اصفهانی، 1416: 7/ 3؛ و ...) مورد توجه ویژه قرار گرفته است. مهمترین دلیل «استیذان»، آیات 58 و 59 سوره نور میباشد که روایاتی نیز ذیل آن وارد شدهاند.
پس از بررسی این ادله و دلالت فقهی آنها، در ادامه به نه سؤال و فرع پاسخ داده خواهد شد.
آیه استیذان
یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لِیَسْتَأْذِنْکُمُ الَّذینَ مَلَکَتْ أَیْمانُکُمْ وَ الَّذینَ لَمْ یَبْلُغُوا الْحُلُمَ مِنْکُمْ ثَلاثَ مَرَّاتٍ مِنْ قَبْلِ صَلاةِ الْفَجْرِ وَ حینَ تَضَعُونَ ثِیابَکُمْ مِنَ الظَّهیرَةِ وَ مِنْ بَعْدِ صَلاةِ الْعِشاءِ ثَلاثُ عَوْراتٍ لَکُمْ لَیْسَ عَلَیْکُمْ وَ لا عَلَیْهِمْ جُناحٌ بَعْدَهُنَّ طَوَّافُونَ عَلَیْکُمْ بَعْضُکُمْ عَلى بَعْضٍ کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمُ الْآیاتِ وَ اللَّهُ عَلیمٌ حَکیمٌ وَ إِذا بَلَغَ الْأَطْفالُ مِنْکُمُ الْحُلُمَ فَلْیَسْتَأْذِنُوا کَمَا اسْتَأْذَنَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ لَکُمْ آیاتِهِ وَ اللَّهُ عَلیمٌ حَکیمٌ (نور: 58 و 59)؛ اى کسانى که ایمان دارید، باید کسانى که شما مالک آنان شدهاید و کسانى که هنوز به بلوغ نرسیدهاند، در شبانهروز سه وقت از شما اجازۀ ورود بگیرند: یکى پیش از نماز صبح و دوم هنگام نیمروز که جامههاى خویش از تن در مىآورید و سوم بعد از نماز شبانگاه. که این سه هنگام، هنگام خلوت شماست و پس از آن مىتوانند بدون اجازه وارد شوند و گناهى بر شما و ایشان نیست که هنگام تحرک و برخورد با یکدیگر است. خدا اینچنین آیهها را براى شما بیان مىکند که خدا دانا و فرزانه است.
با اشارۀ مختصر به نکات تفسیری این آیات و ذکر احادیث ذیل آنها، در سؤالات فرعی آینده، ادلۀ فقهی و توضیحات آن مورد بررسی بیشتری قرار خواهد گرفت:
ـ در این آیۀ شریفه، مملوکین و افراد نابالغی که در خانواده هستند، موظف به إذنخواهی از اولیا، در اوقات خلوتشان میباشند. مراد از «مِنْکُمْ»، فقط فرزندان خود شخص نیستند، بلکه این تعبیر، در مقابل مملوکین به کار برده شده و اشاره به آزاد بودن این کودکان دارد (دخیل، 1422: 1/ 473).
- در آیۀ بعدی (59) فرزندان بالغ ملزم به اذنگیری در تمام اوقاتاند. جملۀ «کَمَا اسْتَأْذَنَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ» اشاره به بزرگسالان است که در همه حال هنگام واردشدن به اتاق خلوت اولیا، موظف به اجازه گرفتن هستند. خداوند در این آیه افرادى را که به حد بلوغ رسیدهاند، همردیف بزرگسالان قرار داده که موظف به استیذان در جمیع اوقاتاند. از اینرو، اذنخواهی در سه وقت ذکر شده اشاره به کودکان دارد و در غیر آن اوقات، کودکان لزومی در اذنخواهی ندارند، اما فرزندان بالغ در کلیۀ اوقات باید اذن بگیرند.
- اوقاتی که این اذنخواهی کودکان مورد توجه بوده است، سه وقت میباشد: قبل از نماز فجر؛ در نیمروز هنگامىکه لباسهاى معمولى از تن بیرون میآورند؛ و بعد از نماز عشا. این سه وقت با تعبیر «عورات» در آیۀ شریفه مورد توجه بوده است. کلمۀ «عورت» به معناى عیب است و نیز هر آنچه انسان از هویداشدن آن ابا دارد (فراهیدی، 1410: 2/ 237). شاید مراد از آن در آیۀ شریفه هر چیزى است که سزاوار است پوشانده شود. در واقع، خداوند اوقات خلوت زن و شوهر را بهعنوان عورت آنها قلمداد نموده است. برخی تفاسیر هم بدین معنا اشاره دارند (طبرسی، 1372: 7/ 241؛ طوسی، بیتا: 7/ 407).
- «وضع ثیاب» در جملۀ «حِینَ تَضَعُونَ ثِیابَکُم» بهمعناى کندن لباس و کنایه از این است که والدین در حالى هستند که چهبسا میل نداشته باشند دیگران در آن حال ایشان را ببینند.
- تعبیر «لَیسَ عَلَیکُمْ وَ لَا عَلَیهِمْ جُنَاحُ بَعْدَهُنَّ طَوَّافُونَ عَلَیکمُ بَعْضُکُمْ عَلىَ بَعْضٍ» اشاره به این امر است که در غیر اوقات خلوت، نیازی به اذنخواهی مملوکین و کودکان نیست و میتوانند بدون اذن به اتاق اولیا رفت و آمد داشته باشند.
- «الَّذِینَ مَلَکَتْ أَیمَانُکُمْ» مطلق است و شامل غلامان و کنیزان میشود، اما بر طبق روایتی که در ادامه خواهند آمد، استیذان به غلامان اختصاص یافته و کنیزان لزومی به اذنخواهی ندارند. به علت عدم ربط این مسئله به پژوهش حاضر (تربیت جنسی) بههمین مقدار از بحث اکتفا میگردد.
اکنون که تفسیر و دلالت آیه استیذان معلوم گردید، به بررسی مختصر روایاتی میپردازیم که در تفسیر این آیه وارد شدهاند. نکات تکمیلی در سؤالات فرعی آینده مورد توجه بیشتر قرار خواهند گرفت. شایان ذکر است که بررسی بیشتر دلالتهای این روایات نیز در پی پاسخگویی به سؤالات فرعی ذکر شده خواهد آمد؛ از اینرو، به بررسی سند این احادیث و بحث مختصر دلالی آنها اکتفا میشود و در این جهت نکات خاص احادیث مورد توجه بیشتر قرار خواهند گرفت.
روایت اول ذیل آیه استیذان
عدّة من أصحابِنا عَنْ أَحْمَدَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ خَلَفِ بْنِ حَمَّادٍ عَنْ رِبْعِی بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنِ الْفُضَیلِ بْنِ یسَارٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ× فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لِیسْتَأْذِنْکُمُ الَّذِینَ مَلَکَتْ أَیمانُکُمْ وَ الَّذِینَ لَمْ یبْلُغُوا الْحُلُمَ مِنْکُمْ ثَلاثَ مَرَّاتٍ قِیلَ: «مَنْ هُمْ؟» قَالَ: «هُمُ الْمَمْلُوکُونَ مِنَ الرِّجَالِ وَ النِّسَاءِ وَ الصِّبْیانُ الَّذِینَ لَمْ یبْلُغُوا یسْتَأْذِنُونَ عَلَیکُمْ عِنْدَ هَذِهِ الثَّلَاثَةِ الْعَوْرَاتِ مِنْ بَعْدِ صَلَاةِ الْعِشَاءِ وَ هِی الْعَتَمَةُ وَ حِینَ تَضَعُونَ ثِیابَکُمْ مِنَ الظَّهِیرَةِ وَ مِنْ قَبْلِ صَلَاةِ الْفَجْرِ وَ یدْخُلُ مَمْلُوکُکُمْ وَ غِلْمَانُکُمْ مِنْ بَعْدِ هَذِهِ الثَّلَاثِ عَوْرَاتٍ بِغَیرِ إِذْنٍ إِنْ شَاءُوا (کلینی، 1366: 5/ 530؛ حر عاملی، 1409: 20/ 217).
این روایت صحیحه است، زیرا «عدة من أصحابنا» مرحوم کلینی معتبر است. راویان دیگر نیز همگی امامی و ثقهاند (نجاشی، 1365: 77؛ طوسی، بیتا: 53؛ حلی، 1411: 15 ،طوسی، 1381: 363؛ حلی، 1411: 139، نجاشی، 1365: 152، نجاشی، 1365: 167؛ کشی، 1348: 362؛ حلی، 1411: 72، نجاشی، 1365: 309 و 362، کشی، 1348: 213 و 238).
از امام صادق× سؤال شد: مراد از «الَّذِینَ مَلَکَتْ أَیمانُکُمْ وَ الَّذِینَ لَمْ یبْلُغُوا الْحُلُمَ مِنْکُمْ» چه کسانی هستند؟ حضرت فرمود: «مملوکان مرد و زن و کودکان نابالغ.» این حدیث مراد از مملوکین را اعم از غلامان و کنیزان برمیشمارد.
در فلسفۀ اذنخواهی هنگام اذان ظهر به این امر اشاره شده است که والدین با لباسهای راحتی هستند (حِینَ تَضَعُونَ ثِیابَکُمْ مِنَ الظَّهِیرَةِ). در ادامه بدین نکته اشاره شده است که در غیر اوقات سهگانه ذکرشده، ورود بدون اذن مملوکین و پسران اشکالی ندارد. البته معلوم است که مراد، مملوکین و پسران نابالغ است، زیرا حکم حضرت در جواب اذنخواهی این افراد است (لِیسْتَأْذِنْکُمُ الَّذِینَ مَلَکَتْ أَیمانُکُمْ وَ الَّذِینَ لَمْ یبْلُغُوا الْحُلُمَ مِنْکُمْ ثَلاثَ مَرَّاتٍ قِیلَ مَنْ هُمْ؟). اینکه حکم استیذان دختران چیست و آیا استیذان مخصوص پسران است یا اعم، در سؤالات فرعی آینده خواهد آمد.
روایت دوم ذیل آیه استیذان
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِیهِ وَ مُحَمَّدُ بْنُ یحْیى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنِ الْحُسَینِ بْنِ سَعِیدٍ جَمِیعاً عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَیدٍ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ سُلَیمَانَ عَنْ جَرَّاحٍ الْمَدَائِنِی عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ× قَالَ: «لِیسْتَأْذِنِ الَّذِینَ مَلَکَتْ أَیمَانُکُمْ وَ الَّذِینَ لَمْ یبْلُغُوا الْحُلُمَ مِنْکُمْ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ کَمَا أَمَرَکُمُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ مَنْ بَلَغَ الْحُلُمَ فَلَا یلِجُ عَلَى أُمِّهِ وَ لَا عَلَى أُخْتِهِ وَ لَا عَلَى خَالَتِهِ وَ لَا عَلَى سِوَى ذَلِکَ إِلَّا بِإِذْنٍ فَلَا تَأْذَنُوا حَتَّى یسَلِّمَ وَ السَّلَامُ طَاعَةٌ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ قَالَ وَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ× لِیسْتَأْذِنْ عَلَیکَ خَادِمُکَ إِذَا بَلَغَ الْحُلُمَ فِی ثَلَاثِ عَوْرَاتٍ إِذَا دَخَلَ فِی شَیءٍ مِنْهُنَّ وَ لَوْ کَانَ بَیتُهُ فِی بَیتِکَ قَالَ وَ لْیسْتَأْذِنْ عَلَیکَ بَعْدَ الْعِشَاءِ الَّتِی تُسَمَّى الْعَتَمَةَ وَ حِینَ تُصْبِحُ وَ حِینَ تَضَعُونَ ثِیابَکُمْ مِنَ الظَّهِیرَةِ إِنَّمَا أَمَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِذَلِکَ لِلْخَلْوَةِ فَإِنَّهَا سَاعَةُ غِرَّةٍ وَ خَلْوَةٍ (کلینی، 1366: 5/ 529).
غلامان شما که در منزلتان خدمت مىکنند و کسانى که هنوز به حدّ بلوغ نرسیدهاند، باید به امر خداوند سه بار اذن ورود بخواهند، و افراد بالغ اگر بخواهند بر مادر یا خواهر یا خاله خود و غیر آنها وارد شوند باید اجازه بگیرند، و به اذن تنها اکتفا نکنند تا اینکه سلام کنند، و سلام طاعتى است از خدا.
قاسم بن سلمان بغدادی و جرّاح مدائنی توصیفی ندارند. از اینرو، سند حدیث ضعیف است.
امام صادق× دربارۀ قول خداوند فرمود: آنها خدمتکاران (زن و مرد) و بچههایى هستند که به حد بلوغ نرسیدهاند. آنان در سه زمان از شما اذن مىگیرند: بعد از نماز عشا، که هنگام خواب است (و گاه عوضکردن لباسهایتان هنگام ظهر و بعد از نماز عشا.
نکات خاصی که در این حدیث بدان اشاره شده، بدین قرار است:
- در این روایت اذنخواهی به غیرفرزند هم تعمیم داده شده و با تعبیر مطلق «الَّذِینَ لَمْ یبْلُغُوا الْحُلُمَ مِنْکُمْ»، این امر از سوی دیگر افراد غیربالغی هم که بهنوعی در تعامل با خانواده هستند، لازم دانسته شده است. چنانکه گذشت، مراد از «مِنْکُمْ»، فرزندان خود شخص نیستند، بلکه این تعبیر در مقابل مملوکین به کار رفته و اشاره به آزادبودن این کودکان دارد.
- در بیان سرّ ذکر این اوقات نیز بدین امر اشاره شده که این سه وقت ساعت خلوت اولیاست (فَإِنَّهَا سَاعَةُ غِرَّةٍ وَ خَلْوَةٍ) (فراهیدی، 1410: 4/ 345).
- این حدیث، غلامان بالغ را ملزم به اذنخواهی هنگام ورود به نزد زنان میداند. در ادامه، این لزوم اذنخواهی را حتی در صورت مشترک بودن خانۀ غلام و مولا نیز لازم برمیشمارد، اما نکتۀ دیگری که از این قید (وَ لَوْ کَانَ بَیتُهُ فِی بَیتِکَ) میتوان فهمید این است که مراد از استیذان، اذنخواهی در ورود به کل خانه نیست و این امر فقط در ورود به اتاق خلوتِ زن و مرد لازم است. البته این امر فقط راجع به خادم مورد عنایت واقع شده است، اما تنقیح مناط و انصراف دلالت کلی آیه و روایات ذیل آن به فضای اتاقخلوت بعید نیست.
- در این روایت، خادم را نیز ملزم به إذنخواهی بعد از بلوغ میداند (لِیسْتَأْذِنْ عَلَیکَ خَادِمُکَ إِذَا بَلَغَ الْحُلُمَ فِی ثَلَاثِ عَوْرَاتٍ إِذَا دَخَلَ فِی شَیءٍ مِنْهُنَّ). «خادم» در فرد آزادی نیز که برای امری اجیر میگردد، استعمال میشود، اما اصل معنای آن «مملوک» است (فراهیدی، 1410: 4/ 235؛ ابنمنظور، 1424: 12/ 166). مراد از «خادم» در این حدیث نیز همان «مملوک» میباشد.
در این روایت، علاوه بر لزوم اذنخواهی مملوکین در سهوقت ذکرشده و دیگر اوقات، به اذنخواهی غلامان از مولای مرد خود هنگام ورود به اتاق زنان هم اشاره شده است. با این توضیح که غلامانی که بالغ شدهاند، هنگام ورود به اتاق زنان در سه وقت، چه مرد و زن با هم باشند؛ چه زن تنها باشد یا همراه شوهرش، باید از مولای مرد خود کسب اذن کنند.
روایت سوم ذیل آیه استیذان
عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ أَبِی جَمِیلَةَ عَنْ مُحَمَّدٍ الْحَلَبِی عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ× فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ الَّذِینَ مَلَکَتْ أَیمانُکُمْ قَالَ: «هِی خَاصَّةٌ فِی الرِّجَالِ دُونَ النِّسَاءِ قُلْتُ فَالنِّسَاءُ یسْتَأْذِنَّ فِی هَذِهِ الثَّلَاثِ سَاعَاتٍ قَالَ لَا وَ لَکِنْ یدْخُلْنَ وَ یخْرُجْنَ وَ الَّذِینَ لَمْ یبْلُغُوا الْحُلُمَ مِنْکُمْ قَالَ مِنْ أَنْفُسِکُمْ قَالَ عَلَیکُمُ اسْتِئْذَانٌ کَاسْتِئْذَانِ مَنْ قَدْ بَلَغَ فِی هَذِهِ الثَّلَاثِ سَاعَاتٍ (کلینی، 1366: 5/ 530).
همۀ راویان ثقهاند، اما «ابیجمیله» (المفضل بن صالح) (حلی، 1411: 258؛ نجاشی، 1365: 129) تضعیف شده و سند را با ضعف مواجه میسازد.
این روایت، بر خلاف حدیث قبلی، فقط مملوکین مرد را ملزم به اذنخواهی دانسته و کنیزان را خارج از لزوم اذنخواهی میداند. همچنین در اوقات سهگانه، استیذان فرزندان غیربالغ را مثل بالغین واجب برشمرده است. تعبیر «عَلَیکُمُ» با انضمام تشبیه به بالغین (کَاسْتِئْذَانِ مَنْ قَدْ بَلَغَ) دلالت بر وجوب این امر مینماید، زیرا در مشبهبه (بالغین) استیذان طبق آیۀ بعدی واجب برشمرده شده است؛ در مشبه (افراد غیربالغ) نیز قضیه به همین شکل است. اما اینکه استیذان بر غیرمکلفان واجب است یا مستحب، در سؤال فرعی اول بیشتر بررسی خواهد شد.
روایت چهارم ذیل آیه استیذان
الْحُسَینُ بْنُ حَمْدَانَ الْحُضَینِی فِی هِدَایتِهِ، عَنْ نَیفٍ وَ سَبْعِینَ رَجُلًا تَقَدَّمَ ذِکْرُ بَعْضِهِمْ عَنْ أَبِی مُحَمَّدٍ× فِی حَدِیثٍ طَوِیلٍ ... «وَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لِیسْتَأْذِنْکُمُ الَّذِینَ مَلَکَتْ أَیمانُکُمْ وَ الَّذِینَ لَمْ یبْلُغُوا الْحُلُمَ مِنْکُمْ ثَلاثَ مَرَّاتٍ مِنْ قَبْلِ صَلاةِ الْفَجْرِ وَ حِینَ تَضَعُونَ ثِیابَکُمْ مِنَ الظَّهِیرَةِ وَ مِنْ بَعْدِ صَلاةِ الْعِشاءِ» فَبَینَ صَلَاةَ الْفَجْرِ وَ حَدَّ صَلَاةَ الظُّهْرِ وَ بَینَ صَلَاةَ الْعِشَاءِ الْآخِرَةِ لِأَنَّهُ لَا یضَعُ ثِیابَهُ لِلنَّوْمِ إِلَّا بَعْدَهَا (نوری، 1408: 3/ 121).
«حسین بن حمدان حضینی جنبلانی» ضعیف است (نجاشی، 1365: 1/ 67؛ ابنداوود، 1383: 1/ 444) و سند روایت را با ضعف مواجه میسازد.
این روایت که ناظر به تعیین اوقات از سوی رسول خدا6 میباشد، بدین امر نیز اشاره دارد که بعد از وقت نماز عشا هنگام درآوردن لباس میباشد. نکتۀ خاص دیگری در این حدیث مورد توجه قرار نگرفته است.
روایت پنجم ذیل آیة استیذان
حدّثنی أبی عَن ابنِ أبی عُمَیر عَن ابنِ سَنان عَن أبی عَبد الله× فِی قَوْلِهِ تَعَالَى یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لِیسْتَأْذِنْکُمُ إِلَى قَوْلِهِ ثَلاثُ عَوْراتٍ لَکُمْ قَالَ: «إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى نَهَى أَنْ یدْخُلَ أَحَدٌ فِی هَذِهِ الثَّلَاثَةِ الْأَوْقَاتِ عَلَى أَحَدٍ لَا أَبٍ وَ لَا أُخْتٍ وَ لَا أُمٍّ وَ لَا خَادِمٍ إِلَّا بِإِذْنٍ وَ هَذِهِ الْأَوْقَاتُ بَعْدَ طُلُوعِ الْفَجْرِ وَ نِصْفِ النَّهَارِ وَ بَعْدَ الْعِشَاءِ الْآخِرَةِ ثُمَّ أَطْلَقَ بَعْدَ هَذِهِ الثَّلَاثَةِ الْأَوْقَاتِ فَقَالَ لَیسَ عَلَیکُمْ وَ لا عَلَیهِمْ جُناحٌ بَعْدَهُنَّ طَوَّافُونَ عَلَیکُمْ بَعْضُکُمْ عَلى بَعْض (قمی، 1363: 2/ 108؛ نوری، 1408: 14/ 283).
خداوند نهى کرد که کسى در این سه وقت عورت بر کسى بدون اجازه وارد شود؛ نه پدر و نه خواهر و نه مادر و نه خدمتکار. این سه وقت پس از سپیدهدم و نیمه روز و پس از نماز عشای آخر است. سپس بعد از این اوقات بر شما و آنها باکی نیست که گردشکنان به یکدگر باشید.
محمد بن سنان ضعیف است (اعرافی، 1389: 2/ 180) و سند حدیث را با ضعف مواجه میسازد.
نکتۀ خاص این روایت، تعمیم افراد اذنگیرنده به کلیه افراد است (نَهَى أَنْ یدْخُلَ أَحَدٌ فِی هَذِهِ الثَّلَاثَةِ الْأَوْقَاتِ عَلَى أَحَدٍ)، یعنی هیچکس بر هیچکس بدون اذن داخل نمیشود. سپس در ادامه در تفسیر «احد» دومی، افرادی را که اذنخواهی از آنها لازم است، پدر و مادر و خواهر و خادم برمیشمارد (لَا أَبٍ وَ لَا أُخْتٍ وَ لَا أُمٍّ وَ لَا خَادِمٍ).
سؤالات فرعی ذیل آیه و روایات مذکور
با توجه به آنچه بهصورت اجمالی در تفسیر آیه و روایات ذیل آن بیان گردید، اکنون با پاسخگویی به سؤالات فرعی زیر، احکام فقهی استیذان بهصورت جزئیتر استخراج میگردد.
1. تکلیف کودکان غیربالغ در خصوص اذنخواهی چیست؟
در آیۀ استیذان، فرزندان بالغ موظف به اذنخواهی هنگام ورود به اتاق خلوت اولیا شدهاند؛ نزاعی در وجوب این امر از سوی فرزندان مکلف نیست (اردبیلی، بیتا: 550)؛ اما اذنخواهی هنگام ورود به اتاقخواب اولیا، تکلیف مملوکین و کودکان غیربالغ نیز برشمرده شده است. با توجه به مکلف نبودن کودکان غیربالغ، تکلیف غیرمکلفان بهچه معناست؟ آیا مولوی است یا ارشادی؟ اگر مولوی باشد، واجب است یا مستحب؟
در پاسخ به این سؤال، سه احتمال و قول مطرح است:
1. احتمال اول آن است که تکلیف کودکان در این آیه از قبیل تکلیف تمرینی است؛ بدین معنا که در این آیه تکلیفی که ثواب و عقاب و اعمال مولویت شرعی داشته باشد، وجود ندارد و فقط فرزندان را ارشاد به کار تمرینی نموده و دلالتکننده به یک امر عرفی عقلایی است. مقداد بن عبدالله سیوری حلی در کنزالعرفان (سیوری حلی، 1419: 2/ 224) و نجفی در جواهر الکلام (نجفی، بیتا: 29/ 83) به این احتمال اشاره دارند.
برخی دیگر نیز با توجه به ادلۀ رفع قلم از صبی، از ظهور امر به اطفال در آیۀ استیذان دست برداشته و امر را متوجه اولیا میکنند. از اینرو، اولیا را از باب تأدیب و تمرین موظف به «امر به استیذان اولاد» میدانند (انصاری، 1429: 3/ 505). این احتمال در کلام اهل سنت نیز به چشم میخورد. به عنوان مثال، کاشانی در بدایع الصنایع منع از دخول در اوقات ثلاثه را از باب تأدیب و تمرین امور دین وظیفۀ پدر دانسته است (کاشانی، 1385: 301).
2. احتمال دوم اینکه استیذان لازم بوده و امر مولوی شرعی وجوبی است.
طوسی (طوسی، بیتا: 7/ 460)، طبرسی (طبرسی، 1372: 7/ 243) و راوندی (راوندی، 1405: 2/ 130) استیذان در اوقات ثلاثه را برای اولاد غیربالغ هم واجب دانستهاند. از ظاهر کلام علامه حلی نیز چنین استخراج میشود (حلی، 1388: 2/ 574). از ظاهر روایت سوم ذکرشده نیز وجوب برداشت میگردد «وَ الَّذِینَ لَمْ یبْلُغُوا الْحُلُمَ مِنْکُمْ قَالَ مِنْ أَنْفُسِکُمْ قَالَ عَلَیکُمُ اسْتِئْذَانٌ کَاسْتِئْذَانِ مَنْ قَدْ بَلَغَ فِی هَذِهِ الثَّلَاثِ سَاعَاتٍ» (کلینی، 1366: 5/ 530)، زیرا این حدیث، استیذان فرزندان غیربالغ در اوقات ثلاثه را مثل استیذان بالغان واجب برشمرده است. تعبیر «عَلَیکُمُ» با انضمام تشبیه به بالغان (کَاسْتِئْذَانِ مَنْ قَدْ بَلَغَ) دلالت بر وجوب این امر مینماید، زیرا استیذان غیر مکلفان را مثل استیذان مکلفان برشمرده است.
3. احتمال سوم در تکلیف کودکان آن است که آیه دلالتکننده به امر مولوی شرعی است، اما به دلیل مکلف نبودن فرزندان نابالغ، مفاد آن امر استحبابی است. در حدیثی از امام صادق× نیز رجحان استیذان هنگام ورود به اتاق پدر از سوی فرزند غیربالغ مورد تأکید قرار گرفته است: «أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ أَبِی جَمِیلَةَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِی الْحَلَبِی قَالَ قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ× الرَّجُلُ یسْتَأْذِنُ عَلَى أَبِیهِ قَالَ نَعَمْ قَدْ کُنْتُ أَسْتَأْذِنُ عَلَى أَبِی وَ لَیسَتْ أُمِّی عِنْدَهُ إِنَّمَا هِی امْرَأَةُ أَبِی تُوُفِّیتْ أُمِّی وَ أَنَا غُلَامٌ وَ قَدْ یکُونُ مِنْ خَلْوَتِهِمَا مَا لَا أُحِبُّ أَنْ أَفْجَأَهُمَا عَلَیهِ وَ لَا یحِبَّانِ ذَلِکَ مِنِّی السَّلَامُ أَصْوَبُ وَ أَحْسَنُ» (همان: 528).
در این حدیث که البته سند آن به خاطر مفضل بن صالح ضعیف است (حلی، 1411/ 258؛ نجاشی، 1365: 129). از امام صادق× سؤال شده است: آیا شخص هنگام ورود بر پدرش اجازه میگیرد؟ حضرت در جواب میفرماید: آری. سپس در ادامه به سیرۀ خود اشاره میفرماید: با اینکه مادرم نزد پدرم نبود، باز هنگام ورود به نزد پدرم اجازه میخواستم. در ادامه نیز بدین امر اشاره میکند: با اینکه پسر بودم (غلامٌ)، چون در خلوت پدر و مادرم چیزی است که دوست ندارم و ندارند؛ بر آن واقف شوم، اذنخواهی داشتم.
حضرت در این روایت پس از جواب به لزوم استیذان به سیرۀ خود اشاره میکند: با وجوب کودک بودنم برای پیشگیری از ندیدن آنچه نباید ببینم، اذنخواهی داشتم. اشاره به سیره در دوران کودکی بدین علت است که بهطریق اولی در بزرگسالی که مورد سؤال است، این امر جریان دارد، اما بیش از استحباب نمیتوان از این روایت استخراج کرد.
سه قول ذکرشده، بهصورت ذکر احتمال در کلام محقق اردبیلی نیز بهچشم میخورد (اردبیلی، بیتا: 2/ 505).
احتمال دوم در نگاه ابتدایی از قوت بیشتری برخوردار میباشد، زیرا «إصالة المولویّة» همچنین اصل بر وجوببودن در اوامر مولوی این احتمال را تقویت میکند.
اما این قول با ادلۀ «رفع قلم از صبی» (صدوق، 1403: 1/ 94) تعارض دارد. قدر متیقن از ادلۀ رفع قلم، که بررسی بیشتر آن به جایگاه خود موکول میگردد، برداشتن تکالیف الزامی از کودک میباشد. اما اینکه ادلۀ رفع قلم از صبی، مطلق حکم مولوی، اعم از وجوب و استحباب را رفع نماید، مورد قبول نیست، زیرا ادلۀ رفع قلم، امتنانی است و امتنان با برداشتن عذاب سازگار است. از اینرو، اگر کودک به امر مولوی عمل نماید، مستحق ثواب خواهد بود. ادلۀ رفع قلم، حرمت و وجوب و کراهت را از صبی برمیدارند و برداشتن استحباب و عدم ترتب ثواب برای کارهای خیر او، با امتنانیبودن آن ادله سازگار نیست.
خلاصه آنکه احتمال دوم، یعنی وجوب استیذان برای افراد نابالغ در خانواده، با توجه به تعارض آن با ادلۀ رفع قلم از صبی، مورد قبول نیست. آری، مولویبودن استیذان مورد قبول است، اما اینمولوی از نوع استحبابی آن، یعنی قول سوم، میباشد.
آیا نمیتوان ادله استیذان را مقید ادلة رفع قلم دانست؟
ممکن است چنین بهنظر آید که ادله رفع قلم از صبی، مطلق بوده و هر تکلیفی را از صبی مرتفع میدانند. اما از سوی دیگر، آیۀ استیذان فرزندان نابالغ را ملزم به اذنخواهی هنگام ورود به اتاق خلوت اولیا میکند. از اینرو، شاید به نظر برسد که ادلۀ استیذان مقید ادلۀ مطلق رفع قلم از صبی میباشند و بر طبق این گفته، حکم شرعی آن چنین میشود: صبی تکلیفی ندارد، مگر در خصوص استیذان.
در جواب این شبهه میتوان گفت: بین دلیل رفع قلم از صبی و دلیل استیذان، اطلاق و تقیید نیست، بلکه دلیل رفع قلم از صبی حاکم بر دلیل استیذان است. مطلق و مقید و عام و خاص در جایی است که دو دلیل در عرض هم باشند؛ نه در جایی که حاکم و محکوم باشند، زیرا ادلۀ رفع قلم از صبی، در واقع، همۀ ادله دیگر را بدینصورت تفسیر میکند که تکالیف بر عهدۀ همۀ افراد است، مگر کودک و مجنون. از اینرو، این ادله ناظر به همۀ ادلۀ تکلیف وارد شدهاند.
با این سخن، قول محقق نراقی نیز رد میشود. ایشان گفته است: آیۀ استیذان نسبت به ادلۀ رفع قلم از صبی است (نراقی، 1415: 16/ 35).
در نتیجه باید گفت:
احتمال اول، یعنی تمرینیبودن اعمال برای صبی و عدم ترتب ثواب، با امتنانیبودن ادلۀ رفع قلم از صبی، ناسازگار بوده و مورد قبول نیست.
احتمال دوم، یعنی وجوب تکلیف استیذان بر صبی، با توجه به حاکم بودن ادلۀ رفع قلم از صبی بر این دلیل، مورد قبول نیست.
احتمال سوم، یعنی استحباب استیذان از سوی صبی مورد قبول میباشد.
از اینرو، حکم استیذان از سوی فرزندان نابالغ «استحباب إذنخواهی» است.
2. وظیفه والدین در باب استیذان فرزندان چیست؟
در ابتدای آیه استیذان، خطاب متوجه مؤمنان است (یأَیهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ)؛ اما در ادامه با التفات به غائب میفرماید: «لِیسْتَذِنکُمُ الَّذِینَ....». از اینرو، مخاطب امر مملوکین و فرزندان هستند، اما آیا تکلیفی متوجه اولیا هم میباشد؟ به این معنا که آیا علاوه بر تکلیفی که بر عهدۀ فرزندان میباشد (استحباب)، اولیا هم موظف به یاددهی این امر به فرزندان هستند؟ به عبارت دیگر، آیا این آیه به وظیفۀ تربیتی و در معنای خاصتر، وظیفه آموزشی اولیا نیز اشاره دارد و آنها را موظف به یاددهی استیذان به فرزندان مینماید؟
در پاسخ به این سؤال سه احتمال وجود دارد:
احتمال اول: خطاب متوجه مملوکین و فرزندان است. این امر به دوگونه میتوانست بیان شود: اول آنکه امر مستقیماً به خود مملوکین و اولاد تعلّق گیرد (اجازه بگیرید) و روش دیگر آنکه امر به صورت غائب بیان گردد (باید اجازه بگیرند). این دو استعمال در کاربرد قرآن فراوان است، اما در هر دو استعمال، امر متوجه خود شخص بوده و خطاب متوجه فاعل آن امر میباشد. از اینرو، در آیه استیذان با اینکه امر به صورت غایب آمده است، در واقع، متوجه مأموربه شده که مملوکین و اولاد هستند.
احتمال دوم: برخی از مفسران و فقها بدان اشاره داشتهاند، به مخاطببودن اولیا نظر دارد. در این احتمال غیر از تکلیف مملوکین و فرزندان، وظیفۀ اولیا نیز مدنظر آیۀ استیذان است. علامه طباطبایی& در ذیل این آیه، معنای «لِیسْتَأْذِنْکُمُ الَّذِینَ مَلَکَتْ أَیمانُکُمْ» را امر از سوی اولیا به مملوکین میداند (طباطبایی، 1417: 12/ 163). بیشتر تفاسیر دیگر هم به این معنا اشاره داشتهاند (طوسی، بیتا: 7/ 460؛ مغنیه، 1424: 5/ 439، نیشابوری، 1416: 5/ 210 و ...). فخر رازی، با استناد به مکلف نبودن فرزندان نابالغ، تکلیف این آیه را متوجه اولیا دانسته و والدین را موظف به امر به صبی و برانگیختن او به استیذان نموده است. ایشان این کار را به یاددهی نماز تشبیه کرده که امر به نماز کودکان، تکلیف آنها نیست، بلکه تکلیف والدین، به سبب مصالح خاص برای والدین و فرزندان بعد از بلوغ، میباشد. وی در نهایت چنین نتیجه گرفته است: «با اینکه امر متوجه فرزندان است، ولی در حقیقت متوجه اولیا میباشد» (فخر رازی، 1420: 8/ 415). این سخن در دیگر کتب فقهی و تفسیری اهل سنت نیز بهچشم میخورد (نیشابوری، 1416: 5/ 210. الموسوعة الفقهیّة الکویتیّة: 3/ 149؛ بهنقل از انصاری، 1429: 3/ 506.)
نتیجه آنکه: بر طبق این احتمال، اولیا باید به مملوکین و فرزندان یاد دهند که هنگام ورود به اتاق خواب والدین اذن بگیرند.
احتمال سوم: این احتمال نیز که مختار پژوهش حاضر است، به مخاطب بودن اولیا نظر دارد. یعنی به همان دلایلی که در احتمال دوم گذشت، خطاب متوجه اولیایی است که بهنوعی به مملوکین و فرزندان تصرف دارند و تکلیف داشتن اولیا در چنین خطابی، امری است که عقل و عرف بدان حکم میکنند؛ از اینرو، خطاب متوجه اولیا هم میشود.
اما آنچه این قول را از احتمال دوم متمایز میسازد، این است که توجه خطاب به اولیا صحیح میباشد، اما این خطاب حداقل بهدوگونه میتواند متوجه آنها شود:
اول آنکه اولیا موظف به یاددهی این امر به فرزندان باشند. در اینصورت، آیه دلالتکننده به نکتۀ تربیتی است و والدین را موظف به تعلیم استیذان به فرزندان میداند.
دوم آنکه اولیا تحفظ بر اوقات خلوت خود داشته باشند. بدین معنا که توجه خطاب به اولیا به این علت است که آنها هم متوجه باشند که راجع به اوقات خلوت و راحتی خود بیاعتنا نباشند و محافظت و احتیاطهای لازم را جهت مخفیماندن آن انجام دهند.
از اینرو، بهطور یقینی نمیتوان به اشارۀ آیۀ استیذان به تکلیف آموزشی اولیا قائل شد. اگرچه لازمۀ خطاب آیه، متوجه بودن تکلیف تربیتی به اولیاست و این امر فیالجمله حکم عقل و عرف است، الزاماً توجه این تکلیف به معنای تکلیف آموزشی نیست و این امر میتواند به معنای لزوم تحفظ خود اولیا بر اوقات خلوتشان نیز باشد. از اینرو، دلالت آیه بر وظیفۀ آموزش استیذان اولیا به صورت احتمالی میباشد و نمیتوان برای استخراج حکم الزامی فقهی بدان تمسک کرد، زیرا حکم ذکر شده در احتمال دوم، از قرائن لفظی استخراج نمیشود، بلکه قرینۀ لبّیه و استظهار عقلی است. با توجه به اینکه این قرینۀ لبیه یقینی نیست، نمیتوان برای حکم وجوب بدان تمسک نمود. همانطورکه امکان دلیل خطاب، لزوم تعلیم استیذان به اولاد و مملوکین است، امکان دلیل خطاب، لزوم تحفظ اولیا راجع به اوقات خلوت نیز میباشد و نیز امکان اجتماع هر دو احتمال در دلیل این خطاب نیز وجود دارد. از اینرو، به طور یقین نمیتوان به یکی از وجوه برای استخراج حکم فقهی وجوبی تمسک جست.
اما آنچه بهطور قطع میتوان از این آیه استخراج نمود این است که آیه حکم تربیتی دارد. حال تردید وجود دارد که این حکم تربیتی تعلیم استیذان است یا تحفظ والدین یا هر دو، ولی وجه مشترک آنها، خالینبودن دلالت آیه و خطاب به اولیا از دلالت تربیتی است. در مجموع، این آیه به احتیاطهای لازم تربیتی برای پیشگیری از گناه جنسی متربیان اشاره دارد. از اینرو، کلام محقق اردبیلی نیز که به طور کلی امری را متوجه اولیا ندانسته (اردبیلی، بیتا: 550)، درست بهنظر نمیآید.
خلاصه آنکهقدر متیقن از آیۀ استیذان تکلیف تربیتی اولیاست؛ اما دلالت بر تکلیف تربیتی خاص، مثل لزوم تعلیم استیذان به فرزندان از سوی اولیا، امری است که نمیتوان به صورت یقینی به دلالت وجوبی آیه بر این نکته قائل شد و حکم فقهی داد. تحفظ والدین بر اوقات خلوت نیز با توجه به دلیل ذکر شده از این آیه استخراج نمیگردد.
3. مقصود از «یا أیها الذین آمنوا» چه کسانی هستند؟
در آیۀ استیذان، خطاب با «یا أیها الّذین آمنوا» شروع شده است. در اینکه مقصود از «الّذین آمنوا» چه کسانی هستند، دو احتمال وجود دارد:
احتمال اول
ممکن است مخاطبان مطلق مؤمنان باشند، زیرا ظهور خطابی «الّذین آمنوا» مطلق بوده و همه مکلفان را شامل میشود. بنابراین احتمال، خانواده، حکومت، مربیان و تمامی افراد و نهادهای مرتبط با امر تربیت مشمول این آیه بوده و وظایف تربیتی در این باره را بر عهده دارند و این وظیفۀ تربیتی یا تعلیم این امور، یا لزوم تحفظ، عام میباشد.
احتمال دوم
احتمال دومی که میتوان راجع به خطاب «الّذین آمنوا» بدان قائل شد این است که این خطاب مربوط به فضای خانواده و اولیاست و خطاب عام نیست. دلیل این احتمال مناسبات حکم و موضوع است. درست است که خطاب آیه عام است، ولی خطاب عام اجتماعی نیست، زیرا فضای این حکم، فضای خانوادگی است. البته چنانکه خواهد آمد، منظور از فضای خانوادگی، فقط والدین نیستند و حکم ذکرشده اختصاص به فرزندان ندارد، بلکه همه افراد موظف به تحفظ از خلوت خود در برابر فرزندان و کلیۀ کسانی هستند که به نوعی در رابطه و رفت و آمد و تعامل با آنهایند. این افراد شامل کودکان همسایه و فامیل و غیره نیز میشود. با عنایت به این امر، میتوان گفت که خطاب عام چنین مواردی را شامل میشود، اما مناسبات حکم و موضوع مانع از شمول بیشتر آن نسبت به حکومت و نهادهای تربیتی و غیره میشود.
بنابراین، آیه مختص به والدین نیست، بلکه خطاب به همۀ افراد و مؤمنان است، اما مؤمنانی که در ارتباط با کودکانی هستند که رفت و آمد و تعامل با آنها دارند؛ نه همۀ مؤمنان. از اینرو، آیه مربوط به تعاملات خانوادگی است.
البته طبق آنچه در سؤال دوم، مبنی بر وظیفۀ اولیا در باب استیذان گذشت، فقط «تحفظ» اولیاست نسبت به غیرفرزندان خود جریان دارد، اما «استحباب تعلیم استیذان» را (در صورت قائل بودن به این استحباب) نسبت به دیگر افراد مرتبط با خانواده، مثل کودکان همسایه و فامیل، نمیتوان استخراج کرد.
البته از ادلۀ دیگر، وظایف حکومت و نهادهای تربیتی راجع تربیت جنسی افراد استفاده میشود، اما این حکم از آیۀ «استیذان» استخراج نمیگردد.
4. آیا مقصود از «لم یبلغ الحُلم منکم» خصوص اولاد هستند؟
در پاسخ به سؤال قبل معلوم شد که مقصود از «الّذین آمنوا» شمول عام اجتماعی نیست، بلکه مختص فضا و ارتباطات خانوادگی است. اما چنانکه اشاره شد، این اختصاص به فضای خانوادگی منحصر در فرزندان نیست و کلیۀ کسانی را که بهنوعی در تعامل با خانوادهاند، در بر میگیرد. این افراد اعم از فرزندان خود اولیا یا فرزندان همسایه و فامیل و آشنایان هستند.
ممکن است به این دلالت چنین اشکال وارد شود که در آیۀ استیذان راجع به اولاد تعبیر «مِنکمُ» بهکار رفته است «یأَیهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ لِیسْتَذِنکُمُ الَّذِینَ مَلَکَتْ أَیمَانُکُمْ وَ الَّذِینَ لَمْ یبْلُغُواْ الْحُلُمَ مِنکُمْ»؛ از اینرو، خصوص اولاد مقصود آیه است.
در پاسخ به این شبهه میتوان گفت: مقصود از «مِنکمُ»، کودکان از جنس خود، یعنی اَحرار (آزاد؛ نه برده) هستند. از اینرو، تعبیر «مِنکمُ» در برابر مملوکین آمده است و معنای آیه چنین میشود که «کلیۀ مملوکین و کودکانی که از جنس شما هستند (آزاد و حر) (سبزواری، 1419: 1/ 363؛ نیشابوری، 1419: 7/ 116؛ میبدی، 1371: 6/ 563؛ رازی، 1420: 24/ 415)، موظف به إذنخواهی هنگام ورود به محل خلوت اولیا هستند. این معنا با توجه به تقابل «مَلَکَتْ أَیمَانُکمُ» و «اولاد» معلوم میشود.
در روایاتی هم که در تفسیر آیه گذشت، چنین شمولی نسبت به غیراولاد ذکر گردیده است. در روایت پنجم چنین آمده بود: «... إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى نَهَى أَنْ یدْخُلَ أَحَدٌ فِی هَذِهِ الثَّلَاثَةِ الْأَوْقَاتِ عَلَى أَحَدٍ لَا أَبٍ وَ لَا أُخْتٍ وَ لَا أُمٍّ وَ لَا خَادِمٍ إِلَّا بِإِذْنٍ»؛ این حدیث کلیۀ افراد را ملزم به اذنخواهی نموده و منحصر در اذنخواهی هنگام ورود به اتاق خلوت والدین نکرده و با صراحت این امر را به ورود به اتاق خواب خواهر و خادم نیز تعمیم داده است.
نتیجه آنکه اولاً: مقصود از «مِنکمُ» در آیه، به قرینۀ تقابل با «مَلَکَتْ أَیمَانُکمُ»، بچههایی از جنس خود افراد، یعنی «احرار» هستند؛ نه فقط اولاد خود.
ثانیاً: روایاتی در ذیل این آیه، کودکان را اعم از فرزندان خود فرد یا افراد دیگر مرتبط با اولیا میداند.
ثالثاً: حتی در صورت عدم وجود روایات ذکرشده، میتوان الغای خصوصیت کرده و به تحفظ بزرگترها در اوقات خلوت یا استحباب اذنخواهی کودکان دیگر هنگام ورود به اتاق خلوت، قائل شد، زیرا این حکم به منظور پیشگیری از انحرافات جنسی کودکان است و این امر در کودکان دیگری نیز که در ارتباط خانوادگی با اولیا هستند، جریان دارد.
از اینجا معلوم میگردد که وظیفه استحبابی کودکان نیز فقط راجع به اولیای خودشان نیست و راجع به خلوت هر کس دیگر عمومیت دارد.
5. مقصود از «لم یبلغ الحلم» غیر بالغ مطلق است یا غیربالغ ممیز؟
در آیۀ استیذان، لزوم اذنخواهی از سوی افراد غیربالغ مورد توجه قرار گرفته است (الَّذِینَ لَمْ یبْلُغُواْ الْحُلُمَ). در اینکه مراد از افراد غیربالغ، چه محدودۀ سنی است، سه احتمال وجود دارد:
احتمال اول
احتمال اول آن است که مطلق کودکان اذنخواهی داشته باشند؛ چه ممیز و چه غیرممیز، زیرا با توجه به حساسیت پیشگیری از انحرافات جنسی، اذنخواهی هم ممکن نباشد، حداقل تحفظ اولیا در مقابل کودکان غیرممیز هم لازم است. روش «مراقبت از دید کودکان در مجامعت» که به عنوان یکی دیگر از روشهای تربیت خاص جنسی گذشت، میتواند به عنوان مؤید این احتمال بهشمار آید.
احتمال دوم
احتمال دوم آن است که مراد از «لَمْ یبْلُغُواْ الْحُلُمَ»، خصوص کودکان ممیز هستند. انصاری شیرازی با قائلشدن به این قول، در تعلیل آن چنین آورده است: «کودکان غیر ممیز درکی ندارند که خطاب متوجه آنها شود. غیربالغ مطلق میباشد و نمیتوان آن را مقید به نابالغ ممیز نمود مگر به خاطر مناسبت حکم و موضوع» (انصاری، 1429: 3/ 499). بدین معنا که در اینجا مناسبات حکم و موضوع اقتضا میکند که استحباب استیذان برای افرادی مورد توجه قرار گیرد که درکی از این مسئله داشته باشند و کودکانی که هنوز به سن تمییز نرسیدهاند، درکی از استیذان نخواهند داشت تا بتوانند مشمول حکم قرار گیرند.
احتمال سوم
مطلق کودکان، اعم از ممیز و غیر ممیز، مشمول حکم استیذان نیستند، اما ملاک در شمول این حکم «تمییز» کودک هم نیست، بلکه این امر مقداری عامتر بوده و شامل کودکانی نیز میشود که بتوان استیذان را بدانها فهماند؛ هرچند به سن تمییز نرسیده باشند. با اینکه در سنین پایینتر از تمییز، تمییز جنسی نیست، ولی کودک زمینه ادبآموزی دارد و میتوان به او فهماند که برای ورود به حریم افراد اذن بگیرد.
این احتمال، به خلاف احتمال دوم، با فلسفۀ حکم استیذان که پیشگیری از انحرافات جنسی است، تناسب بیشتری دارد و دایرۀ استیذان را به قبل از سن تمییز هم گسترش میدهد. اما گسترش این امر به سنین پایینتر از این سنین، چنانکه احتمال اول بدان قائل بود، بعید بهنظر میرسد، زیرا در سنین پایینتر کودک ظرفیت این ادبآموزی را نیز ندارد. درست است که «لَمْ یبْلُغُواْ الْحُلُمَ» اطلاق دارد، ولی سنین کم را که درک کودک بسیار پایین است، شامل نمیشود.
احتمال چهارم
احتمال چهارم تفکیک در مسئله است؛ بدین صورت:
- استحباب تعلیم استیذان توسط اولیا (در صورت قائلبودن)، نسبت به سنین ادبآموزی کودک جریان دارد؛ بنا به دلایل و جزئیاتی که در احتمال سوم بدان اشاره شد. البته این حکم تنها در مورد فرزندان خود اولیا جاری میباشد.
- اما راجع به لزوم تحفظ اولیا در اوقات خلوت که دیگر حکم استخراجشده از این آیه بود، این امر عامتر از احتمال سوم میگردد و سنین پایینتر را هم شامل میشود. مؤید این احتمال ضرورت حفظ مجامعت از دید کودکان است که در جای خود ثابت شده است.
به نظر میرسد احتمال چهارم از قوت بیشتری برخوردار است. از اینرو، حکم فقهی مسئله چنین میشود: مستحب است اولیا به تعلیم استیذان اولادی که زمینۀ ادبآموزی دارند، اقدام نمایند. اولیا راجع به لزوم تحفظشان نسبت به اوقات خلوت در مورد کودکان پایینتر از سن ادبآموزی نیز وظیفه دارند.
6. آیا این آیه مخصوص پسران است یا اعم از دختر و پسر؟
سؤال دیگری که در آیۀ استیذان مطرح میباشد این است که آیا لزوم استیذان مخصوص پسران است یا شامل دختران نیز میشود.
با مرور این آیه معلوم میگردد که خداوند به صورت مطلق میفرماید: «لِیْسَتْذِنکُمُ ... الَّذِینَ لَمْ یبْلُغُواْ الْحُلُمَ» که شامل لزوم استیذان از طرف پسران و دختران میشود. این امر با معیار حکم نیز که پیشگیری از انحرافات جنسی است، سازگار است. روایت سومی هم که در تفسیر آیه وارد شده است، انحصار استیذان به جنس مذکر را در رابطه با مملوکین مورد توجه قرار میداد؛ نه در مورد فرزندان. به علاوه این روایت با صحیحۀ اول که به لزوم اذنخواهی مملوکین مذکر و مؤنث اشاره داشت «هُمُ الْمَمْلُوکُونَ مِنَ الرِّجَالِ وَ النِّسَاءِ»، معارض بود و برای در مملوکین مؤنث نیز اذن لازم است.
البته ممکن است به صحیحۀ فضیل بن یسار (روایت اول) تمسک گردد. در انتهای این حدیث میفرماید: «وَ یدْخُلُ مَمْلُوکُکُمْ وَ غِلْمَانُکُمْ مِنْ بَعْدِ هَذِهِ الثَّلَاثِ عَوْرَاتٍ بِغَیرِ إِذْنٍ إِنْ شَاءُوا»؛ حضرت فقط مملوکین و پسربچهها را در غیر این سه وقت مجاز به دخول بدون اذن بر اولیا دانسته است. هرچند عبارت قبلی این حدیث مطلق میباشد، از عبارت بعدی که فقط پسران را ملزم به اذنخواهی میداند، چنین برداشت میشود که متن قبلی حدیث فقط لزوم اذنخواهی پسران را در اوقات ثلاثه مورد نظر قرار داده است.
اما این برداشت صحییح بهنظر نمیرسد، زیرا حتی اگر این جمله «وَ یدْخُلُ مَمْلُوکُکُمْ وَ غِلْمَانُکُمْ مِنْ بَعْدِ هَذِهِ الثَّلَاثِ عَوْرَاتٍ بِغَیرِ إِذْنٍ إِنْ شَاءُوا» در ادامه حدیث نمیآمد، عبارت قبلی حدیث بر انحصار اذنخواهی در اوقات خلوت دلالت میکرد «یسْتَأْذِنُونَ عَلَیکُمْ عِنْدَ هَذِهِ الثَّلَاثَةِ الْعَوْرَاتِ مِنْ بَعْدِ صَلَاةِ الْعِشَاءِ وَ هِی الْعَتَمَةُ وَ حِینَ تَضَعُونَ ثِیابَکُمْ مِنَ الظَّهِیرَةِ وَ مِنْ قَبْلِ صَلَاةِ الْفَجْرِ». اما ذکر عدم لزوم اذنخواهی غلمان (پسران) در غیر این اوقات، در ادامۀ حدیث، به علت این است که شبهه در لزوم و یا عدم لزوم اذنخواهی در غیر آن سه وقت، بیشتر روی پسران است. از اینرو، امام× به این نکته تأکید میکند که اذنخواهی فقط در اوقات خلوت است و در غیر آن اوقات، پسران نیز میتوانند بدون اذن وارد شوند.
این اذنخواهی در اوقات خلوت بوده و برای پیشگیری از انحرافات جنسی است و این امر در دختران نیز جریان دارد.
خلاصه آنکه در اذنخواهی جنسیت فرد دخالت نداشته و این امر در پسران و دختران راجح است.
7. آیا سه وقتی که در آیه آمده موضوعیت دارد یا منظور اوقات خلوت است؟
در آیۀ ذکر شده لزوم استیذان به سه وقت منحصر گردیده است: بعد از عشا، قبل از فجر و هنگام ظهر. آیا این سه وقت موضوعیت دارد و یا کنایه از اوقات خلوت است؟
ممکن است به نظر آید که سه وقت ذکرشده موضوعیت دارد و دلیل آن ذکر با صراحت در آیه است، اما بهنظر میرسد که این سه وقت موضوعیتی نداشته و کنایه از اوقات خلوت است. دلایل این مدعا چنین است:
اول: در آیۀ استیذان بعد از ذکر این سه وقت، چنین بیان شده است: «ثَلَاثُ عَوْرَاتٍ لَّکُمْ». در واقع این عبارت به علت حکم اشاره دارد، یعنی این سه وقت به علت عورت بودن و مواقع خلوتبودن شما، نیاز به اذنخواهی دارند (طباطبایی، 1417: 15/ 163).
دوم: با توجه به جهانشمول بودن احکام اسلامی، اگر در برخی مناطق چند ماه شب و چند ماه روز باشد و یا اگر شیوۀ زندگی تغییر کرد و مواقع خلوت متفاوت شد، آیا این سه وقت موضوعیتی خواهند داشت؟ بدیهی است افرادی که در چنین مناطقی زندگی میکنند، تحفظ اوقات خلوت خود دارند و فرزندانشان نیز در این مواقع استیذان خواهند داشت.
سوم: حداقل امری که میتوان بدان قائل شد، الغای خصوصیت از سه وقت ذکر شده میباشد. عرف خصوصیتی برای سه وقت ذکرشده قائل نیست و آنها را به علت اوقات خلوتبودنشان مورد توجه قرار میدهد.
نتیجه آنکه اوقات ذکرشده در آیۀ استیذان موضوعیتی نداشته و احکام استخراجشده از آیه، به اوقات خلوت اولیا نظر دارند.
1. 8. استیذان نفسی است یا طریقی؟
معلوم گردید که حکم استیذان از سوی فرزندان و همچنین حکم تعلیم استیذان از سوی اولیا (در صورت قائلشدن به این قول)، «استحباب» است. اما آیا این استحباب، نفسی است یا طریقی؟
به عبارت دیگر، آیا این استیذان طریقی برای عدم اطلاع بر عورت است؟ یا خود استیذان مستحب است و موضوعیت دارد؟
برخی به طریقیبودن استیذان فتوا دادهاند. انصاری شیرازی، که قائل به وجوب استیذان است، این وجوب را طریقی به عدم اطلاع بر عورت دانسته و آنرا واجب نفسی نمیداند تا بر ترک آن عقاب شود (انصاری، 1429: 3/ 499).
به نظر طریقیبودن استیذان صحیح است و با توجه به عبارت «ثَلَاثُ عَوْرَاتٍ لَّکُمْ» در آیۀ شریفه معلوم میگردد که استیذان طریقی برای عدم اطلاع بر عورات میباشد. از اینرو، حکم استیذان طریقی است.
نتیجه
در جمعبندی احکام فقهی استخراجشده از آیۀ استیذان و روایات ذیل آن، میتوان بهطور خلاصه به موارد زیر اشاره داشت:
1. مستحب است فرزندان غیربالغ هنگام ورود به اتاقخلوت اولیا، استیذان داشته باشند و این عمل آنها صرف عمل تمرینی نبوده، بلکه ثواب الهی بر آن مترتب میباشد.
2. قدر متیقن از این آیه، وظیفۀ تربیتی اولیاست؛ از آنجا که این وظیفه میتواند با تعلیم استیذان و یا تحفظ بر اوقات خلوت باشد، تعیین یکی از این دو امر نمیتوان کرد؛ از اینرو، تعلیم استیذان توسط اولیا به فرزندان نابالغ الزاماً مفاد این آیه نمیباشد. همچنین تحفظ والدین در اوقات خلوت از این آیه استفاده نمیشود، هرچند بر طبق روشهای دیگر، این تحفظ واجب است.
3. مقصود از «یا أیّها الّذین آمنوا» کسانی هستند که در فضای خانواده در ارتباط با بچههایی هستند که تعامل دارند. از اینرو، از این آیه وظیفۀ تربیتی کلیه نهادهای تربیتی و حکومت در اینباره استخراج نمیگردد، اما محدود به والدین هم نمیشود.
4. مقصود از «لم یبلغ الحُلُم» خصوص اولاد نیست و کلیه کسانی را که بهنوعی در تعامل خانوادگی با اولیا هستند، شامل میشود. البته این امر در خصوص لزوم تحفظ اولیا جریان دارد و دربارۀ استحباب تعلیم استیذان نمیتوان به شمول فراتر از فرزندان خودشان قائل شد.
5. مقصود از «لم یبلغ الحُلُم» خصوص غیربالغ ممیز نیست و سنین قبل از تمییز را که زمینۀ ادبآموزی دارند، شامل میشود.
6. استیذان مخصوص پسران نیست و اعم از دختر و پسر میباشد.
7. سه وقتی که در آیه آمده، موضوعیت ندارد و مقصود از آن اوقات خلوت است.
8. استیذان طریقی است برای عدم اطلاع بر آنچه نباید فاش شود و حکم استحباب آن نفسی نیست.
کتابنامه
.........................................................................................................
ابن داوود حلّی، رجال ابنداوود، دانشگاه تهران، تهران، 1383.
ابن غضائری، أحمد بن حسین، رجال إبنغضائری، مؤسّسة اسماعیلیان، قم، 1364.
ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، بیروت، دار صادر، 1424ق.
ابوثعلبى نیشابورى، اسحاق احمد بن ابراهیم، الکشف و البیان عن تفسیر القرآن، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، 1422ق.
اردبیلى، احمد بن محمد، زبدة البیان فی أحکام القرآن، تهران، مرتضوی، بیتا.
اعرافی، علیرضا، فقه تربیتی، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، چاپ اول، 1389.
انصاری شیرازی، قدرت الله، موسوعة احکام الأطفال و أدلّتها، قم، مؤسسه فقهی ائمه اطهار×، 1429ق.
بحرانی، یوسف بن احمد، الحدائق الناضرة فی أحکام العترة الطاهرة، قم، اسلامی، 1405ق.
حرعاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، قم، موسسه آلالبیت×، 1409ق.
حلی، حسن بن یوسف بن مطهر اسدی، تذکرة الفقهاء، قم، موسسة آل البیت×، 1388ق.
حلی، حسن بن یوسف بن مطهر اسدی، خلاصة الأقوال فی معرفة أحوال الرجال، قم، دارالذخایر، 1411ق.
دخیل، علی بن محمد بن علی، الوجیز فی تفسیر الکتاب العزیز، بیروت، دارالتعارف للمطبوعات، 1422ق.
راغب اصفهانی، حسین بن محمد، ترجمه مفردات راغب، ترجمه غلامرضا خسروی، تهران، مرتضوی، چاپ دوم، 1374ش.
راوندی، سعید بن عبدالله قطب الدین، فقه القرآن، قم، کتابخانه آیة الله مرعشی نجفی، 1405ق.
زمخشری، محمود، الکشّاف عن حقائق غوامض التنزیل، بیروت، دار الکتاب العربی، 1407ق.
سبزوارى نجفى، محمد بن حبیب الله، ارشاد الأذهان الى تفسیر القرآن، بیروت، دارالتعارف للمطبوعات، 1419ق.
سید ابوالقاسم موسوی خویی، موسوعة الإمام الخوئی، کتاب النکاح، قم، مؤسسة احیاء آثار الإمام الخویی، 1418ق.
سیوری حلی، مقداد بن عبدالله، کنزالعرفان فی فقه القرآن، تهران، مجمع جهانی تقریب مذاهب، 1419ق.
شیخ صدوق، محمّد بن علی بن بابویه، الخصال، قم، جامعه مدرسین، 1403ق.
طباطبایی حکیم، سیدمحسن، مستمسک العروة الوثقى، قم، مؤسسه دار التفسیر، 1416ق.
طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، اسلامی، 1417ق.
طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، تهران، ناصرخسرو، 1372.
طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، بیتا.
طوسی، أبو جعفر محمّد بن حسن، الفهرست، المکتبة المرتضویة، نجف، بیتا.
طوسی، أبو جعفر محمّد بن حسن، رجال الطوسی، حیدریه، نجف، 1381ق.
فاضل هندی اصفهانی، محمد بن حسن، کشف اللثام و الإبهام عن قواعد الأحکام، قم، اسلامی، 1416ق.
فخر رازی، محمد بن عمر، مفاتیح الغیب (تفسیر الکبیر)، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، 1420ق.
فراهیدی، خلیل بن احمد، العین، قم، هجرت، 1410ق.
قمی، علی بن ابراهیم بن هاشم قمی، تفسیر قمی، قم، دار الکتاب، 1363ش.
کشی، محمّد بن عمر، رجال الکشی، مشهد، انتشارات دانشگاه مشهد، 1348ش.
کلینی، الکافی، تهران، دار الکتب الإسلامیّة، 1366ش.
مغنیه، محمدجواد، تفسیر الکاشف، تهران، دار الکتب الإسلامیّة، 1424ق.
ملحی، جلالالدین و سیوطی، جلالالدین، تفسیرالجلالین، بیروت، مؤسسة النور للمطبوعات، 1416ق.
میبدى، احمد بن ابى سعد رشیدالدین، کشف الأسرار و عدة الأبرار، تهران، امیرکبیر، 1371ش.
نجاشی، احمد بن علی، رجال النجاشی، قم، جامعة مدرّسین حوزه علمیه قم، 1365ش.
نجفی، محمدحسن، جواهرالکلام فی شرح شرایع الاسلام، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ هفتم، بیتا.
نراقی، احمد بن محمدمهدی، مستند الشیعة، قم، موسسة آل البیت×، 1415ق.
نوری، حسین بن محمدتقی، مستدرکالوسائل و مستنبطالمسائل، قم، موسسه آلالبیت×، 1408ق.
نووى، جاوى محمد بن عمر، مراح لبید لکشف معنى القرآن المجید، بیروت، دار الکتب العلمیّة، 1417ق.
نیشاپوری، نظامالدین حسن بن محمد، تفسیر غرائب القرآن، بیروت، دار الکتب العلمیّة، 1416ق.