مطالعات فقه تربیتی

نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسندگان

1 (نویسنده مسئول) (S.ebrahimi@umz.ac.ir).

2 (نویسنده دوم) (arefbashiri@yahoo.com).

3 (نویسنده سوم) (zahrababazade313@gmail.com).

چکیده

ورود به منزل مسکونی-اعم از شخصی یا دیگری - یکی از مسائل مهمی است که شرع‎ مقدس در بیان آداب و احکام آن اهتمامی ویژه داشته است. احکامی همچون استیذان، استیناس، تسلیم، عدم‎ تجسس، حفظ امانت در نگاه، بخشی از تئوری قرآن کریم در پیش‎گیری از وقوع جرم و در نهایت تأسیس نظام حقوق شهروندی بوده است تا امت اسلامی را به ‎عنوان اسوه‎ای برای تمام ملت‎ها تثبیت نماید. خلاصه‎یافته‎های پژوهش پس از تفسیر آیات، روایات و تحلیل دیدگاه علما در تبیین بایسته‎های فقهی - تربیتی ورود به منزل چنین شد که رابطه‎ای علّی بین بایسته‎های مذکور با استحکام اخوت، الفت و تعاون عمومی در جامعه برقرار است و دقت در نکات لطیف شارع مقدس در تشریح احکام تربیتی ورود به منزل غیر، حاکی از اشراف کامل مکتب اسلام بر واقعیت‎های روحی و روانی انسان و بیانگر قدر جامع تربیتی در این‎ باب است و آن توجه به عقلانیت در طریقه وارد شدن به منازل به شکل متعارف آن می‎باشد.

کلیدواژه‌ها

عنوان مقاله [English]

A Pedagogical – Jurisprudential Study of Entering a Residence *

نویسندگان [English]

  • Sa'eid Ibrahimi 1
  • Arif Bashiri 2
  • Zahra Babazadeh 3

1

2

3

چکیده [English]

Entering a residential home - whether private or non-private - is one of the important issues that the Islamic Shari'ah has been addressing through its rules and regulations. The binding rules such as seeking permission, introducing oneself, greeting, not spying, lowering one's gaze, are part of the Qur'anic teachings aimed at preventing crime, and ultimately the establishment of a civil rights system, to introduce the Islamic Ummah as an model for all nations. After interpreting the verses, narrations and analyzing the viewpoints of scholars in explaining the legal-pedagogical requirements of entering a residential home, it has been concluded that there is a causal relationship between the above mentioned requirements and solidification of brotherhood, love and public cooperation in society. A careful look at the delicate points mentioned by the Holy Lawgiver in the pedagogical rules regarding entering a residence reveals the fact that the religion of Islam is completely cognizant of man's psychological and mental realities. In fact, they are indicative of a common pedagogical point in this regard and that is to apply one's reason which affirms that one should enter a residential home in a way which is normal and customary.

کلیدواژه‌ها [English]

  • introducing oneself
  • spying
  • citizenship rights
  • public cooperation
  • crime prevention

 

 

£  سعید ابراهیمی **

£  عارف بشیری ***

£  زهرا بابازاده ****

 

 

 

بررسی فقهی-تربیتی ورود به منزل مسکونی*

 

 

 

 

 

 

 

 

چکیده[1]

ورود به منزل مسکونی-اعم از شخصی یا دیگری - یکی از مسائل مهمی است که شرع‎ مقدس در بیان آداب و احکام آن اهتمامی ویژه داشته است. احکامی همچون استیذان، استیناس، تسلیم، عدم‎ تجسس، حفظ امانت در نگاه، بخشی از تئوری قرآن کریم در پیش‎گیری از وقوع جرم و در نهایت تأسیس نظام حقوق شهروندی بوده است تا امت اسلامی را به ‎عنوان اسوه‎ای برای تمام ملت‎ها تثبیت نماید. خلاصه‎یافته‎های پژوهش پس از تفسیر آیات، روایات و تحلیل دیدگاه علما در تبیین بایسته‎های فقهی - تربیتی ورود به منزل چنین شد که رابطه‎ای علّی بین بایسته‎های مذکور با استحکام اخوت، الفت و تعاون عمومی در جامعه برقرار است و دقت در نکات لطیف شارع مقدس در تشریح احکام تربیتی ورود به منزل غیر، حاکی از اشراف کامل مکتب اسلام بر واقعیت‎های روحی و روانی انسان و بیانگر قدر جامع تربیتی در این‎ باب است و آن توجه به عقلانیت در طریقه وارد شدن به منازل به شکل متعارف آن می‎باشد.

واژگان کلیدی: استیناس، تجسس، حقوق شهروندی، تعاون عمومی، پیش‎گیری از وقوع جرم.

 

مقدمه

شیوه ورود به منازل مسکونی، از مسائل بسیار مهم است که شرع مقدس در بیان ضرورت و بررسی آن، به جنبه فقه تربیتیِ آن، اهتمامی ویژه داشته و مکلفان را به رعایت این جوانب و اصول، توصیه نموده است. این مسئله چنان مهم است که نه ‎تنها در فقه اسلامی و روایات معصومین^، بلکه آیات متعددی در قرآن کریم به طور مستقیم در شأن این رویه تربیتی وارد شده و مسلمانان را با بیان‎های مختلف به رعایت اصول نزاکت عمومی و ادب رفت و آمد و ورود به منزل خصوصی دیگران ملزم نموده است. ورود به منازل مسکونی از جنبه فقه تربیتی با نگاهی تأسیسی، منشأ آن را باید در ظهور قرآن کریم و رهنمودهای پیامبر اکرم| جست‌وجو نمود؛ چرا که در زمان جاهلیت، اعراب به دلیل عدم رعایت اصول تربیتی معاشرت و فقدان احکام وحیانی، مقرراتی که امروزه در جوامع مدنی با عنوان «حقوق شهروندی» از آن تعبیر می‎شود را آگاهانه و یا ناخودآگاه، در تعاملات همدیگر زیرپا می‎گذاشتند و عملاً عرصه زندگی و بستر آرامش روحی-روانی را بر همدیگر تنگ می‎نمودند. زمخشری در کتاب کشاف می‎گوید: در دوره جاهلیت، سنت و ادب استیذان وجود نداشت و هرکس خود را مجاز می‎دانست که هر وقت بخواهد وارد خانه و خلوت دیگران شود (زمخشری، 1391: 3/ 227).

در چنین شرایطی، قرآن کریم به سوی مردم فرستاده شد و عنایت خود را به مسئله حقوق شهروندی معطوف نمود. آیه 27 سوره نور می‎فرماید:

یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاَ تَدْخُلُوا بُیوتاً غَیرَ بُیوتِکُمْ حَتَّى تَسْتَأْنِسُوا وَ تُسَلِّمُوا عَلَى أَهْلِهَا ذلِکُمْ خَیرٌ لَکُمْ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ؛ اى کسانى که ایمان آورده‌اید! در خانه‌هایى غیر از خانۀ خود وارد نشوید تا اجازه بگیرید و بر اهل آن خانه سلام کنید. این براى شما بهتر است؛ شاید متذکر شوید (قرآن کریم، 1388: 352).

نمونه بیان مذکور از سوی خداوند متعال آن‎هم در قالب یک آیه، کافی است تا از طریق دلالت‎های سیاقی و تعمیم‎های قطعی عقلی و عرفی، مجموعه‎ای از بایدهای فرهنگی و ضوابط فقهی تربیتی گسترده‎ای صرفاً در خصوص ورود به منازل مسکونی؛ خصوصاً ذیل همین آیه، استخراج گردد که ذهن هر پژوهشگر را بر یافتن جوانب مختلف و یافتن نوآوری‎های فقهی - تربیتی رهنمون شود.

با اندک نظری به مجموعه‎ نگاه‎های شرع و الزامات حقوق اسلامی در عرصه فقه تربیتی ورود به منازل مسکونی، می‎توان موارد مشهوری را یافت که مبنای استنباط خیلی از احکام شرعی شده‎اند و می‎توانند مصداق بارزی از مسئله ورود به منازل مسکونی و جنبه تربیتی آن باشند. یکی از این موارد، ماجرای معروف «سمره» است که منجر به صدور قاعده تنصیصی «لاضرر» در فقه اسلامی گردید که یکی از اساسی‎ترین قواعد محوری در فقه اسلامی است (بجنوردی، 1419: 1/211). رویه فقها و نگاه ایشان در بررسی قاعده لاضرر غالباً از باب ضمان و مسئولیت مدنی شخص ضرر زننده بوده است، اما منشأ صدور این قاعده را باید در توجه ویژه شرع مقدس نسبت به اهمیت و ضرورت مسئله‎ای تربیتی یافت و آن‎هم، توجه به رعایت احکام ورود به منازل مسکونی است.

پژوهش حاضر سعی نموده است تا جوانب فقهی و تربیتی ورود به منازل مسکونی را با نگاهی دقیق و موشکافانه ارزیابی و بررسی کند.

مفهوم شناسی

1. ورود

واژه «ورود» هم وزن دخول و متضاد خروج، در لغت به معنای وارد شدن و داخل شدن است (صفی‎پوری، 1388: 2/ 163؛ شرتونی، 1403: 749). از این معنا، همان لحظه دخول و وارد شدن فیزیکی و کیفیت آن به ‎ذهن می‎رسد، ولی وارد شدن به منزل، عقلاً شامل «حضور» در منزل نیز می‎شود و اختصاص به حالات و طریقه واردشدن در منزل ندارد. به عبارت دیگر، این‎دو مورد از لوازم همدیگر هستند؛ مثلاً در جایی ‎که صاحب‎منزل، به کسی اذن ورود می‎دهد، یعنی اذن حضور نیز داده است، همچنان‎که «اذن در شیء، اذن در لوازم آن است». از این‎رو تمام حالات شخص - از بدو ورود به منزل تا لحظه خروج از آن - همگی تحت عنوان کلی «ورود» قرار می‎گیرد؛ هرچند ورود شخص در ظرف چند ثانیه‎‎ انجام پذیرد، بدون آنکه حتی در منزل مورد نظر بنشیند و یا اقامت نماید. بنابراین اطلاق عنوان ورود، بر صرف حضور فیزیکی صدق می‎کند.

2. منزل مسکونی

در فرهنگ‎های فارسی و عربی، الفاظ مترادف فراوانی برای واژه «منزل» بیان گردیده است؛ از جمله خانه، کاشانه، سرا، مسکن، بیت، دار، حجره و آشیانه (خداپرستی، 1376: 467). با این حال در فرهنگ‎های لغت عربی، برای برخی از این الفاظ، معانی متفاوتی از سوی اهل لغت ارائه شده است. طبرسى ذیل آیه 125 بقره می‎فرماید: «بیت و منزل و مأوا نظیر هم‏اند و بیت شِعر را از آن‎رو بیت می‌گویند که حروف و کلام را جمع کرده است؛ مثل منزل که اهلش را جمع مى‏کند» (طبرسی، 1384: 1/ 378). اما برخی اهل لغت گفته‎اند: «بیت به معناى مسکن است؛ خواه از سنگ باشد یا پارچه و از اینکه «دار» را به محلى می‌گویند که جامع بنا و عرصه است، روشن مى‏گردد که ترجمه صحیح بیت، اتاق و ترجمه «دار» خانه است» (قرشی، 1412: 1/249). اطلاقات قرآن نیز از همین قرار است؛ چنان‎که با مراجعه به المعجم المفهرس واضح مى‏گردد (ر.ک: عبدالباقی، 1394: 1/ 69).

مراد از قید «مسکونی» هر محلی است که آماده سکونت خصوصی ـ اعم از دائم یا موقت ـ باشد؛ مانند: انواع خانه‎ها، چادرهای مسکونی، داخل وسائل نقلیه مسقف، بخش‎های مسکونی کشتی‎ها، اتاق‎های استراحت هتل‎ها، مهمان‎سراها، خوابگاه‎های دانشجویی و دیگر تأسیسات مشابه؛ خواه آن منزل دارای سکنه باشد یا خیر. بنابراین منزل خالی از سکنه نیز عنوان مسکونی بر آن صدق می‌کند (ر.ک: شورای عالی فضای مجازی، مرکز ملی فضای مجازی، 1396).

3. غیر

واژه دیگری که ضروری است مفهوم‎شناسی گردد، قید «غیر» در عبارت «غَیرَ بُیوتِکُمْ» (آیه 27 سوره نور) می‎باشد؛ زیرا بسیاری از احکام تربیتی ورود به منزل، مختص ورود به منازل دیگران است؛ به ‎همین دلیل ضروری است مفهوم آن روشن گردد. واژه «غیر» در کتب لغت در معانی متنوعی استعمال شده است. معانی همچون مگر، جز، سوا، دیگر، سایر (راغب اصفهانی، 1412: 618)، متفاوت، مختلف، اجنبی، غریبه (ابن زکریا، 1404: 4/ 403؛ طریحی، 1416: 3/ 431) برای واژه «غیر» در کتب لغت آمده است.

از آنجا که دایره شمول «غیر» وابسته به احکام و مقرراتی است که شرع مقدس برای ورود به منازل مقرر کرده است، از بررسی صور مختلف تحقق ورود، می‎توان تعریف روشن‎تری از آن ارائه نمود، ولی اجمالاً می‎توان گفت: این مورد از مقولاتی است که شارع به مقتضای عُرف بسنده نکرده و دامنه عرف را توسعه داده و غیر را اعم از مقتضای عرفی لحاظ کرده است. لذا شاید بتوان گفت به طور کلی هر شخصی که ورود وی به منزل، شرعاً نیازمند استیذان باشد، عنوان «غیر» بر آن اطلاق می‌گردد.

مسائل و احکام تربیتی ورود به منزل مسکونی

از جمله مباحثی که در حیطه ورود به منزل مسکونی قابل طرح و بررسی است، مسائل و احکام فقهی تربیتی می‌باشد که در آیات قرآن کریم بدان‎ها توجه ویژه‎ای شده است که در ادامه مورد بررسی قرار می‎گیرد.

1. ضرورت اذن گرفتن قبل از ورود

اولین نکته تربیتی‌ای که خداوند متعال در آیه 27 سوره نور مورد توجه قرار داده، «ضرورت اذن گرفتن قبل از ورود» (تستأنسوا) است. علامه طباطبایی می‎گوید: استیناس طلب الفت و سکون با کاری است که باعث الفت شود؛ مثل دخول با تنحنح و ذکر خدا و کلمه «استیناس» به معنای عملی است که به این منظور انجام شود، مانند استیناس برای ورود به خانه نام خدا یا گفتن یا الله و امثال آن به منظور اجتناب از سرزدگی، تا صاحب خانه بفهمد که شخصی قصد ورود خانه دارد. چه‎بسا صاحب خانه در حالی قرار دارد که نمی‎خواهد کسی او را به آن حال ببیند و یا از وضعی که دارد باخبر شود (طباطبایی، 1387: 15/ 153).

اغلب مفسران در تفهیم عبارت «تستأنسوا»، به تبیین مفهوم و بیان روایاتی که در این باب وارد شده، اکتفا کرده‎اند. با این حال برخی دیگر از مفسران با تفقه در آیه شریفه، جنبه تربیتی دیگری نیز از آن استنباط نموده‎اند و آن اینکه:

در اینجا جمله «تستأنسوا» به کار رفته است نه «تستأذنوا»؛ زیرا جمله دوم فقط اجازه گرفتن را بیان می‎کند، درحالی‎که جمله اول که از ماده «انس» گرفته شده، اجازه‎ای توأم با محبت و لطف و آشنایی و صداقت را می‎رساند، و نشان می‎دهد که حتی اجازه گرفتن باید کاملاً مؤدبانه و دوستانه و خالی از هرگونه خشونت باشد (مکارم، 1374: 14/ 427).

بعضی مفسران نیز آورده‎اند: بدون شک اذن گرفتن واردشونده، وحشت اهل خانه را از بین می‎برد و به ‎همین‎ دلیل اذن در آیه با لفظ «أنس» آمده است (حجازی، 1412ق: 2/ 671). از این‎رو شایسته است قبل از رفتن به منزل دیگران، دقایق یا ساعاتی قبل از آن، از احوال میزبان باخبر شده و به ایشان اطلاع داده شود؛ زیرا ورود نابهنگام و غافلگیرانه منجر به وحشت اهل خانه و متعاقباً پایمال نمودن حق خلوت شده و این امر باعث برهم زدن آرامش و تکلف میزبان و اهل منزل می‎گردد.

همچنین گفته شده است: جمله «تستأنسوا» همان «تستأذنوا» است؛ زیرا استیذان نوعی عمل انسانی است و هرگونه دخول و وارد شدن بدون آن، در حکم عمل حیوان وحشی است (جزائری، 1387: 3/ 562).

علامه در تفسیر این آیه شریفه به جنبه دیگری اشاره نموده است که می‎توان جنبه‎ای تربیتی از آن استخراج نمود:

از آیه مذکور فهمیده می‎شود که مصلحت این حکم، پوشاندن عورات مردم و حفظ احترام ایمان است. پس وقتی داخل‎شونده هنگام دخولش به خانه غیر، استیناس کند و صاحب‎خانه را به استیناس خود آگاه سازد و سپس داخل شده و سلام کند، در حقیقت او را در پوشاندن آنچه باید بپوشاند کمک کرده و نسبت به خود ایمنی‎اش داده و معلوم است که استمرار این شیوه [تربیتی و] پسندیده، مایه استحکام اخوت و الفت و تعاون عمومی بر اظهار جمیل و ستر قبیح است و جمله «ذلکم خیر لکم لعلّکم تذکّرون» هم اشاره به همین فواید است، یعنی شاید با استمرار بر این سیره، متذکر وظیفه خود بشوید، که چه اموری را باید رعایت کنید و چگونه سنت اخوت را در میان خود احیاء سازید و در سایه آن، قلوب را با هم مألوف نموده، به تمامی سعادت‎های اجتماعی برسید (طباطبایی، همان: 15/ 153).

نکته مهمی که باید در نظر داشت آنکه سفارش به استیناس، متوجه هرشخص واردشونده‎ای است که در لحظه ورود به منزل غیر است؛ یعنی مقید به این نیست که ساکنان داخل منزل چه‎ کسانی هستند، بلکه شامل هر شخصی واردشونده‌ای (مورود) می‎شود. از این‎رو شهید مطهری در مسئله حجاب می‎گوید:

روشن است که نباید تصور نمود دستور اذن گرفتن و استیناس اختصاص به خانه‎هایی دارد که در آن‎ها زن زندگی می‎کند. این وظیفه، مطلق و عام است. مردان و زنانی که مقید به پوشش هم نیستند ممکن است در خانه خود وضعی داشته باشند که نخواهند دیگران آنان را به آن حال ببینند (مطهری، 1393: 119).

2. سلام کردن موقع ورود به منزل

اصل تربیتی دیگری که قرآن کریم به مسلمانان در لحظه ورود به منزل غیر می‎آموزد، سلام کردن به محض ورود و پس از اسیناس است. علاوه بر آیه پیش‎گفته (27 سوره نور که شرح آن به‎تفصیل گذشت) آیه 61 سوره نور نیز در خصوص سلام کردن موقع ورود به منزل نازل شده است که هرکدام بیانگر جهتی از حکمت‎های تربیتی آن می‎باشد. آیه مذکور می‎فرماید:

لَیسَ عَلَى الْأَعْمَى حَرَجٌ وَ لاَ عَلَى الْأَعْرَجِ حَرَجٌ وَ لاَ عَلَى الْمَرِیضِ حَرَجٌ وَ لاَ عَلَى أَنْفُسِکُمْ أَنْ تَأْکُلُوا مِنْ بُیوتِکُمْ أَوْ بُیوتِ آبَائِکُمْ أَوْ بُیوتِ أُمَّهَاتِکُمْ أَوْ بُیوتِ إِخْوَانِکُمْ أَوْ بُیوتِ أَخَوَاتِکُمْ أَوْ بُیوتِ أَعْمَامِکُمْ أَوْ بُیوتِ عَمَّاتِکُمْ أَوْ بُیوتِ أَخْوَالِکُمْ أَوْ بُیوتِ خَالاَتِکُمْ أَوْ مَا مَلَکْتُمْ مَفَاتِحَهُ أَوْ صَدِیقِکُمْ لَیسَ عَلَیکُمْ جُنَاحٌ أَنْ تَأْکُلُوا جَمِیعاً أَوْ أَشْتَاتاً فَإِذَا دَخَلْتُمْ بُیوتاً فَسَلِّمُوا عَلَى أَنْفُسِکُمْ تَحِیةً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُبَارَکَةً طَیبَةً کَذلِکَ یبَینُ اللَّهُ لَکُمُ الْآیاتِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ؛ بر نابینا و افراد لنگ و بیمار گناهى نیست [که با شما هم غذا شوند]، و بر شما نیز گناهى نیست که از خانه‌هاى خودتان‌ (خانه‌هاى فرزندان یا همسرانتان که خانۀ خود شما محسوب مى‌شود بدون اجازۀ خاصى‌) غذا بخورید؛ و همچنین خانه‌هاى پدرانتان، یا خانه‌هاى مادرانتان، یا خانه‌هاى برادرانتان، یا خانه‌هاى خواهرانتان، یا خانه‌هاى عموهایتان، یا خانه‌هاى عمه‌هایتان، یا خانه‌هاى دایی‌هایتان، یا خانه‌هاى خاله‌هایتان، یا خانه‌اى که کلیدش در اختیار شماست، یا خانه‌هاى دوستانتان، بر شما گناهى نیست که به طور دسته‌جمعى یا جداگانه غذا بخورید؛ و هنگامى که داخل خانه‌اى شدید، بر خویشتن سلام کنید، سلام و تحیتى از سوى خداوند، سلامى پربرکت و پاکیزه! این‎گونه خداوند آیات را براى شما روشن مى‌کند، باشد که بیندیشید (نور: 61).

آیت‎الله مصباح یزدی از این آیه و از جمله «فَسَلِّمُوا عَلى اَنْفُسِکُمْ» استفاده کرده‎ است که اگر به هنگام ورود، کسى در خانه نباشد، باز هم سلام کردن لازم است؛ ولى از آنجا که صاحب‌خانه یا کس دیگرى در خانه نیست، شخصى که وارد مى‎شود، باید به خودش سلام کند؛ چنان‎که در یکى از سلام‎هاى نماز هم به خودمان سلام مى‎کنیم و می‎گوییم: «السّلام علینا و على عباد الله الصالحین؛ سلام بر ما و بر بندگان شایسته خدا» (مصباح یزدی، 1392: 3/ 248).1

به نظر نگارنده در کلام آیت‎الله مصباح و تفسیری که از آیه نموده، اذن صاحب‎خانه مفروض گرفته شده است، ولی اگر مقصود این دیدگاه از «اگر به هنگام ورود، کسى در خانه نباشد ...» آن باشد که با توجه به سیاق آیه مذکور، سلام کردن، در حال ورود شخص به خانه است، پس وقتی که شخص در این موقع بداند که کسی در خانه نیست، موضوع حکم «تستأنسوا» آیه 27 منتفی می‎شود، ولی موضوع حکم «تسلّموا» همچنان باقی است و طبق این تفسیر، این آیه گویی خود شخص را نیز موضوع برای حکم قرار داده است. اما چنین نظری به دلیل ناسازگار بودن آن با منطوق آیه 28 سوره نور محل مناقشه است؛ زیرا آیه مذکور با نهی صریح «فَلاَ تَدْخُلُوهَا»، ورود به منزلی که صاحب آن حضور ندارد را ممنوع کرده است. از این‎رو به نظر می‎رسد تمسک به منطوق آیه به صواب نزدیک‌تر باشد و در این صورت دیگر نیازی به مفروض گرفتن اذن و یا در تقدیر گرفتن کلمه یا عبارتی همچون مأذون بودن شخص واردشده در آیه نیست. شاید هم مقصود از «اگر به هنگام ورود، کسى در خانه نباشد باز هم سلام کردن لازم است» این باشد که این گفته در مورد احتمالِ بودن کسی در خانه و ندانستن از سوی شخص وارد شده باشد. پاسخ آن است که این توجیه با کلام مفسر سازگاری ندارد؛ زیرا فرض مسئله با توجه به کلام مفسر در جایی است که شخص به هنگام ورود بداند که کسی در منزل نیست، و همین علم، برای وی منجر به تنجز تکلیف بر امتثال حکم آیه 28 سوره نور می‎گردد.

اما درخصوص حکم فقهی سلام کردن موقع ورود به منزل غیر، فقها با استناد به روایات فراوانی که در این باب وارد شده است،2 صیغه امری که در آیه آمده را حمل بر استحباب نموده‎اند (ر.ک: علامه حلّی، 1414: 9/ ۲۰؛ بحرانی، 1405: ۹/ ۷۵).

3. ورود به اتاق استراحت والدین

باید دانست که احکام تربیتی ورود به منازل مسکونی، صرفاً اختصاص به منازل دیگران ندارد و گاهی شامل منازل خود انسان هم می‌شود که یکی از مهم‌ترین آنها، ورود به اتاق استراحت والدین و محل خواب ایشان می‎باشد. آیه 58 سوره نور می‎فرماید:

یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لِیسْتَأْذِنْکُمُ الَّذِینَ مَلَکَتْ أَیمَانُکُمْ وَ الَّذِینَ لَمْ یبْلُغُوا الْحُلُمَ مِنْکُمْ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ مِنْ قَبْلِ صَلَاةِ الْفَجْرِ وَ حِینَ تَضَعُونَ ثِیابَکُمْ مِنَ الظَّهِیرَةِ وَ مِنْ بَعْدِ صَلَاةِ الْعِشَاءِ ثَلَاثُ عَوْرَاتٍ لَکُمْ لَیسَ عَلَیکُمْ وَ لَا عَلَیهِمْ جُنَاحٌ بَعْدَهُنَّ طَوَّافُونَ عَلَیکُمْ بَعْضُکُمْ عَلَى بَعْضٍ کَذَلِکَ یبَینُ اللَّهُ لَکُمُ الْآیاتِ وَ اللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ؛ ای کسانی که ایمان آورده‌اید! بردگان شما، و همچنین کودکانتان که به حد بلوغ نرسیده‌اند، در سه وقت باید از شما اجازه بگیرند: پیش از نماز صبح، و نیمروز هنگامی که لباس‎های (معمولی) خود را بیرون می‌آورید، و بعد از نماز عشا. این سه وقت خصوصی برای شماست؛ اما بعد از این سه وقت، گناهی بر شما و بر آنان نیست [که بدون اذن وارد شوند] و بر گرد یکدیگر بگردید [و با صفا و صمیمیّت به یکدیگر خدمت نمایید]. این‎گونه، خداوند آیات را برای شما بیان می‌کند، و خداوند دانا و حکیم است (نور: 58).

وضع ثیاب در جمله «تَضَعُونَ ثِیابَکُم» به معنای کندن لباس، و کنایه از این است که اهل خانه در حالی هستند که چه‎ بسا میل ندارند بیگانگان در آن حال ایشان را ببینند. کلمه «ظَّهیرَه» به معنای وقت ظهر است. کلمه عورت به معنای عیب است و اگر آن را عورت نامیده‎‎اند؛ چون هرکس عار دارد از اینکه آن را هویدا کند. شاید مراد از آن در آیه شریفه، هر چیزی باشد که سزاوار پوشاندن است (طباطبایی، همان: 15/ 232).

با توجه به خطاب آیه شریفه، آگاه نشدن فرزندان از وضعیت متناسب با خواب و استراحت (حالت برهنگی و خلوت) پدران و مادران در اتاق‎هایشان، فلسفه و حکمت تشریع حکم اذن گرفتن فرزندان برای دیدار با والدین دانسته شده است. جمله «ثَلاثُ عَوراتٍ لکُم» استینافیه بیانیه است و بیانگر علت تشریع حکم اذن گرفتن فرزندان برای ورود به اتاق و محل استراحت والدین خویش است (مکارم شیرازی، همان: 14/ 541). حکمت تعیین زمان در دلیل خطاب آیه شریفه نیز روشن است؛ زیرا به تعبیر علامه طباطبایی در غیر این سه موقع، غلامان و کنیزان دائماً در آمد و رفت و خدمتند (طباطبایی، همان: 15/ 227) و لذا اگر بخواهند در هر بار ورود به منزل اذن بگیرند، موجب عسر و حرج می‎گردد، پس در اجازه خواستن تنها به این سه هنگام اکتفا می‎شود.

هیچ شکی نیست که آنچه‎ این آیه بدان توجه دارد، لزوم تفرق و جداسازی مضاجع (محل خواب) کودکان با بزرگسالان است. در این ‎میان روایاتی نیز بر الزام والدین بر این تفریق دلالت دارد.3 از این‎رو آیت الله مکارم می‎فرماید: این دستور متوجه اولیای اطفال است که آنها را وادار به انجام این برنامه کنند؛ چرا که آنها هنوز به حد بلوغ نرسیده‎اند تا مشمول تکالیف الهی باشند، و به همین دلیل مخاطب در اینجا اولیا هستند (مکارم، همان: 14/ 539). به نظر می‎رسد که تکلیف به این نوع یاددهی با توجه به سیاق آیه شریفه و روایات، یاددهی استیذان باشد. اینک سؤال اینجاست که اگر اولیا بنا به دلایلی نسبت به تفریق مضاجع کودکان اقدام نکردند، آیا خطاب وجوب تفریق مضاجع به خود فرزند متوجه است؟ شاید در ابتدا چنین به‎ ذهن آید که مگر قبل از بلوغ، تکلیفی مطرح است تا این بحث پیش آید؟ در جواب به این سؤال می‎توان گفت: درست است که عرف، نوعی ملازمه بین تفریق مضاجع با مطلوبیت تفرق می‎فهمد، اما ذکر چند نکته در این ملازمه لازم است:

اول آنکه ملازمه عقلی در فقه مورد قبول نیست و فقط ملازمه عرفی قبول است.

دوم آنکه این ملازمه درجایی است که امکان خطاب به مکلف باشد. بنابراین وقتی مخاطبی شرایط تکلیف را ندارد، نمی‎توان به وجوب تکلیف به او فتوا داد؛ مثلاً اگر امر به تفریق مضاجع مجنونین شده باشد، تکلیف برعهده والدین و مربیان اوست و این تکلیف بر عهده خود مجنون نیست؛ زیرا در اصل، تکلیفی ندارد. در کودکان غیربالغ هم چنین است؛ آن‎ها نیز مثل مجانین شأنیت تکلیف ندارند. نتیجه آنکه تفریق مضاجع از سوی خود فرزندان قبل از بلوغ، مستحب و بعد از بلوغ واجب است (زارعان و همکاران، 1395: 28).

بله، آیات دیگری در قرآن متناظر با آیه مذکور بوده و آن را تبیین می‌نمایند. همچون آیه 24 سوره نور که می‎فرماید: «قُلْ لِلْمُؤْمِنَاتِ...لاَ یبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلاَّ لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ...الطِّفْلِ الَّذِینَ لَمْ یظْهَرُوا عَلى عَوْراتِ النِّساءِ؛ به زنان مؤمن بگو... زینت خود را آشکار نسازند مگر براى شوهرانشان... یا کودکانى که از امور جنسى مربوط به زنان آگاه نیستند».

بسیارى از تفاسیر معتبر از جمله التّبیان، روض الجنان، مجمع البیان، جوامع الجامع، فقه القرآن، کنز العرفان، زبدة البیان محقق اردبیلى، تفاسیر صافى و اصفى و کنز الدقائق و قلائد الدرر، عبارت «الَّذِینَ لَمْ یظْهَرُوا عَلى عَوْراتِ النِّساءِ» در آیۀ شریفه را کنایه از بلوغ نگرفته‌اند و همگى بر طبق این آیه، اطفال را دو قسم دانسته‌اند؛ طفلى که «یظهر على عورات النساء» و طفلى که «لا یظهر». و در برابر قسم اول از اطفال که آن را «مراهق» دانسته‌اند، پوشش را واجب شمرده‌اند. علاوه بر مفسران، بسیارى از دانشمندان دیگر از جمله بسیارى از فقها و نیز طریحى& در مجمع البحرین این نکته را گفته‌اند و از سویی دیگر، بنا بر قول تحقیقی در میان فقهاى امامیه تا پیش از صاحب جواهر فقیهی قائل نشده است که مراد از آیه بلوغ باشد (زنجانی، 1419: 3/ 827).

در تفسیر اطیبالبیان آمده است: این حکم دلالت نوعی بر مفاد خود می‎کند و لزومی که از آیه برداشت می‎گردد، از آن، طریقیت استنباط می‎گردد نه موضوعیت. از همین‎رو چنانچه این اشخاص در غیر این سه زمان، احتمال دهند که مانعی از ورود ایشان به اتاق خلوت و استراحت والدین وجود دارد، باز نباید بدون اذن وارد شوند، و بالعکس در صورتی‎که این اشخاص یقین داشته باشند که در این سه زمان، والدین به کار روزمره خویش مشغولند، چه بسا با استناد به همان اذن فحوا، ورود ایشان مانعیتی نداشته باشد (طیب، 1386: 9/ 559).

قول حق نیز همین است و بایستی اوقاتی را که در آیه قید شده‎اند را بر نوعیت و غالبیت حمل نمود؛ زیرا احکام تابع مصالح و مفاسد واقعی خود می‎باشند (آخوندخراسانی، همان: 1/ 305) و مادامی که مصلحت حکمی در یک موقعیت منتفی باشد، خود حکم نیز منتفی خواهد شد.

به نظر می‎رسد که آیه به دلالت اقتضایی، اشعاری بر لزوم مراقبت والدین از اوقات خلوت خود نیز دارد. دلالت اقتضایی در نگاه علمای اصول عبارت است از: دلالت کلام بر مفهومی که در لفظ نیامده، اما از نظر عرف، مقصود گوینده است و صدق یا صحت کلام از نظر عقل یا شرع یا لغت و یا عادت، منوط به آن است (نائینی، 1379: ۱/ ۴۱۴). آنچه از سیاق این آیه استنباط می‎گردد، با استناد به دلالت اقتضایی، ضرورت تربیت جنسی فرزندان توسط والدین است. از این‎رو با استناد به آیه مذکور، بر والدین نیز واجب است که در معرض دید اهالی منزل حرکات ناموجّه نداشته باشند. خداوند از خانواده‎ها می‎خواهد تا در هر بخش از زندگی، برنامه داشته باشند و خود را مقید به اصول تربیتی کنند، به ‎همین‎ دلیل بر عهده‎ والدین است که سه وقت از شبانه‎روز را زمان راحتی و خلوت خود قرار دهند که در صورت معیّن بودن این اوقات، کودکان نیز زمان اجازه گرفتنشان مشخص شده و رعایت اصول تربیتی آسان‎تر می‎شود.

4. ورود از راه متعارف

آیه 189 بقره می‎فرماید:

لَیسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوا الْبُیوتَ مِنْ ظُهُورِها وَ لکِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقی‏ وَ أْتُوا الْبُیوتَ مِنْ أَبْوابِها وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ؛ کارِ نیک آن نیست که از پشتِ خانه‌ها وارد شوید [آن چنان که در جاهلیت مرسوم بود که به هنگام حج، که جامۀ احرام مى‌پوشیدند، از درِ خانه وارد نمى‌شدند، و از نقبِ پشتِ خانه وارد مى‌شدند] بلکه نیکى این است که پرهیزگار باشید و از درِ خانه‌ها وارد شوید و تقوا پیشه کنید، تا رستگار گردید.

اگرچه آیه شریفه چنان‎که در تفاسیر معتبر آمده (ر.ک: عروسی حویزی، 1415؛ 1/ 178؛ شیخ طوسی، همان: 2/ 27)، شیوه نادرست اعراب جاهلی در وارد شدن به منزل دیگران را مورد اشاره قرار داده است (که در پشت منازل دیگران، نردبان‎هایی کار می‎گذاشتند و نسبت به چنین عملی تدیّن نیز داشتند)، اما روشن است که آیه بیانگر قاعده‎ای کلی و یک قدر جامع تربیتی در این باب بوده و آن، توجه به عقلانیت و ماهیت متعارف در شکل ورود به مطلق اعمال ولو اعمال نیک است. این‎که عملی نیک باشد، کفایت از پسندیده بودن ماهیت عمل نمی‎کند و لازم است که در قالبی معقول و متعارف انجام پذیرد، در غیر این صورت، نیک شمردن آن عمل را نیز تحت شعاع قرار خواهد داد. از این‎رو علامه طباطبایی می‎فرماید: امر در جمله «و تأتوا البیوت من ابوابها»، امر مولوى و تکلیف‎آور نیست، بلکه امر ارشادى و نصیحت است به ‎اینکه ورود از درب بهتر از دیوار یا پشت بام است؛ زیرا آنهایى که براى خانه درب ساخته‎اند غرضى عقلایى داشته‌اند و آن ورود و خروج از طریق در خانه است و این رسمى پسندیده است که مردم بر آن عادت دارند. دلیل بر اینکه امر نامبرده مولوى نیست، این است که زمینه کلام، تخطئه عادت زشتى است که بدون هیچ دلیلى در بین مردمى پیدا شده است. عادتى که به جز از بین بردن یک عادت پسندیده و موافق با غرض عقلایی، دلیل دیگرى ندارد. در چنین زمینه‎اى، سفارش به اینکه خانه‎ها را از درب آن درآیید، به بیش از هدایت و ارشاد به سوى طریقه صواب، دلالتى ندارد، و تکلیفى نمى‎آورد (طباطبایی، همان: 2/ 183).

 همچنین گفته شده که آیه شریفه، کنایه از این است که هرگونه ورود از غیر درب منازل، در حکم ورود از پشت منازل است (سید مرتضی، 1403: 2/ 44). به نظر نگارنده ورود از پشت، از باب مثال و مصداقی از قدر جامعی است که می‎توان از آن به «ورود از راه غیرمتعارف» تعبیر نمود؛ چنان‌که علامه نیز اشاره نموده است. این آیه در کنار آیه 27 سوره نور، می‎تواند بیانگر این باشد که لازمه‎ اوامری همچون استیناس و تسلیم در ورود به منزل غیر، آن است که ورود از راهی متعارف و پسندیده انجام پذیرد، وگرنه آن دستورها و تمامی آداب تربیتی ورود به منزل غیر، تحت شعاع قرار می‎گیرد. بر این اساس طبق این آیه، اشخاصی که خویشتن را ملزم به رعایت دستور تربیتی ورود به منزل غیر می‎کنند، لازم است که آداب تربیتی را از راهی که خداوند دستور داده انجام دهند.

5. حضور در منزل غیر

مباحثی که تا بدین‎جا گفته شد غالباً اختصاص به لحظه ورود به منزل غیر داشت. اما ورود به منزل غیر دارای لوازم جدانشدنی دیگری نیز می‎باشد که یکی از این لوازم، حضور یافتن شخص در منزل غیر است؛ زیرا ورود به دلیل غرض و طلبی است که آن غرض با حضور شخص تحصیل می‎گردد و چه بسا حصول غرض و عنوان حضور، در ظرف چند ثانیه‎ و بدون جلوس بر آن صدق کند و احکام حضور در منزل غیر بر آن مترتب شود. حضور، اعم از جلوس و غیر جلوس است و شخص از مرحله استیناس و سلام گذشته و به دنبال هدف خویش می‎باشد؛ همچون صله رحم، خوردن طعام و... .

در ادامه مهم‌ترین اغراض مشروعی که عموماً مردم با آن هدف وارد منازل مسکونی دیگران می‎شوند مورد بررسی قرار می‎گیرد.

الف) حضور مهمان

یکی از مصادیق شایع ورود و حضور در منزل غیر، مهمانی رفتن و احکام تربیتی آن می‎باشد. برخی از حسنات و نیکی‌ها همچون «صله رحم» غالباً در قالب مهمانی رفتن انجام می‎پذیرند. اینکه واردشونده از ابتدای ورود به منزل میزبان تا چه مدتی «مهمان» محسوب می‎شود تا بر میزبان مستحب باشد که وظایف خاص خود را نسبت به او انجام دهد، در برخی روایات نبوی، سه روز و دو شب اعلام شده است. برای مثال: در کتاب وسائلالشیعه باب «استحباب کون الضیافة ثلاثة أیام و کراهة النزول على من لا نفقة عنده ابتداء و استدامة» (حر عاملی، همان: 24/ 313) و نیز کتاب کافی (کلینی، 1407: 6/ 283) روایاتی از این‎دست از پیامبر اکرم| وارد شده است؛ از جمله:

- محمد بن یعقوب عن علی بن إبراهیم عن أبیه عن الحسن بن الحسین الفارسی عن سلیمان بن جعفر البصری عن أبی عبد الله× قال: قال رسول الله|: الضیف یلطف لیلتین فإذا کان اللیلة الثالثة فهو من أهل البیت یأکل ما أدرک؛ مهمان تا دو شب پذیرایى مى‎شود، از شب سوم جزء اهل خانه به‎ شمار مى‎آید و هر چه رسید بخورد (کلینی، همان: 6/ 283؛ حر عاملی، همان: 24/ 313).

 - حسین بن محمد عن معلى بن محمد عن واصل عن عبد الله بن سنان عن أبی عبد الله× قال: قال رسول الله|: الضیافة أول یوم و الثانی و الثالث و ما کان بعد ذلک فهو صدقة تصدق بها علیه (کلینی، همان: 6/ 283؛ حر عاملی، همان: 24/ 313) مهمانى یک روز و دو روز و سه روز است، بعد از آن هرچه به او دهى صدقه محسوب مى‎شود.

روایات مذکور به دلالت سیاقی، اشعاری تربیتی خطاب به شخص مهمان دارد و آن اینکه بهتر است توقف وی در منزل میزبان بیش از سه روز نباشد، وگرنه مکروه خواهد بود. با این حال، برخی چنین حکمی را مقید به این کرده‎اند که اگر میزبان از روی رضایت قلبی بر ماندن مهمان اصرار ورزید، ماندن مهمان در منزل میزبان مستحب خواهد بود (فیض کاشانی، 1417: 3/ 45؛ غزّالی، 1390: 4/ 91).

بدیهی است که مقصود از عبارت «فهو من أهل البیت» در روایت نخست، این نیست که مهمان در منزل میزبان همانند اهل آن خانه، نسبت به اقامت در آن منزل، ذی‎حق شود، بلکه از قرینه مقالیه در متن خود روایت همچون «یأکل ما أدرک»، معلوم می‎شود که منظور، انجام برخی آداب تربیتی همچون نحوه پذیرایی و... توسط میزبان است که در استحباب آداب میزبانی در برابر مهمان سفارش شده است.

به ‎تحقیق، روایات بسیاری در شأن آداب تربیتی مهمانی‎ رفتن وارد شده که با مراجعه با کتب روایی مفصل (ر.ک: محدّث نوری، 1408: 16/ 254) می‎توان در راستای برپایی هرچه نیکوتر و پسندیده بودن ورود به منزل میزبان، بدان‎ها دست یافت و مورد تمسک قرار داد.

یکم. ورود مهمان ناخوانده

پس از توجه به ضرورت استیذان در آیه 53 احزاب، توجه به «اصل دعوت»، دومین ضرورتی است که آیه شریفه در آداب ورود به منزل غیر بدان توجه نموده است و عدم توجه به این اصل، مسئله «ورود مهمان ناخوانده» را در پی دارد. اگرچه اذن ندادن به شخص ناخوانده-مستفاد از آیه 28 نور- با منع شرعی و عرفی همراه نبوده و این حق صاحب‎خانه است که وی را از وارد شدن به درون منزل بازدارد، ولی در جایی‎که ورود مهمان ناخوانده به منزل میزبان با اذن صاحب‎خانه نیز انجام شده باشد، باز هم چنین ورودی در لسان روایات ناپسند و مکروه شمرده شده است. عبارت «إِذَا دُعِیتُمْ فَادْخُلُوا»، علاوه بر آنکه چنین اصلی را تأیید می‎کند، دلالت بر التزام مهمان به زمان و هنگام فراخواندن میزبان نیز دارد و علاوه بر افاده «اذا»، عبارت «غَیرَ نَاظِرِینَ إِنَاهُ» بیانگر چنین شیوه تربیتی می‎باشد. از امام صادق× از قول پیامبر اکرم| روایت شده است:

عن الصادق× فی وصایا النبی| لأمیر المؤمنین× یا علی! ثمانیة إن أهینوا فلا یلوموا إلا أنفسهم: الذاهب إلى مائدة لم یدع إلیها، و المتأمر على رب البیت الخبر؛ یا على‏! هشت طایفه‏اند که اگر اهانت شوند باید ملامت و سرزنش نکنند مگر خودشان را؛ کسى که بدون دعوت بر سر سفره طعامى برود (مهمان‏ ناخوانده) (حرّعاملی، همان: 24/ 234).

همچنین هرگاه مهمان دعوت شده، شخصی دیگر (مثلاً فرزند، دوست و...) را به همراه خویش وارد منزل میزبان می‎کند نیز داخل در این حکم است. این مورد خصوصاً در مواقعی اتفاق می‌افتد که منزل میزبان – به دلایلی نظیر برگزاری مراسم و...- به‎ قدری ازدحام داشته باشد که میزبان متوجه حضور مهمان ناخوانده نشود. البته در فقه اسلامی برای اذن، اقسامی تعریف شده است:

 - اذن صریح: مستفاد از مدلول لفظ یا نوشته، به یکی از دو دلالت مطابقی یا تضمنی است؛ مطابقی مانند آنکه بگوید: به تو اذن دادم. تضمنی مانند آن که میزبان به مهمان بگوید: غذا بخور که از آن به طور ضمنی، جواز خوردن هر نوع غذای موجود در سفره استفاده می‌شود.

 - اذن فحوا: از لفظ به دلالت التزام عقلی، عرفی و یا عادی فهمیده می‌شود؛ اول مانند اذن در خوردن غذا که از نظر عقلی، مستلزم از بین بردن آن است. دوم مانند اذن به شرکت در مجلس عزا که در عرف، ملازم با همراه آوردن کودک نیز می‌باشد. سوم مانند اذن به خوردن میوه از درخت که به طور عادی مستلزم چیدن آن از درخت است.

 - اذن به شاهد حال: از قرینه حالی- مانند دوستی و خویشاوندی- بر رضایت در تصرف فهمیده می‌شود (هاشمی شاهرودی، 1395: ۱/ ۳۵۹).

طبق مطالب گفته‎شده، هرگاه ورود مهمان ناخوانده به منزل غیر با یکی از اقسام مذکورِ اذن انجام پذیرد، ورودش مأذون و جایز شمرده می‎شود، ولی اگر میزبان از ورود اشخاصی دیگر به منزلش، غیر از کسانی که بدان‎ها اذن داده، نهی کرده باشد، ورود غیرمأذونه محسوب می‎شود. در واقع چنین شخصی هم به صورت ناخوانده و هم بدون اذن مالک، وارد منزل دیگری شده است. در برخی روایات چنین حالتی مورد نهی شدید واقع شده است. از جمله روایتی از امام صادق× است که می‎فرماید:

عَلِی بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ النَّوْفَلِی عَنِ السَّکُونِی عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ× قَالَ: اِذا دُعىَ اَحَدُکُم اِلى طَعامٍ فَلا یستَتبِعَنَّ وَ لَدَهُ فَاِنَّهُ اِن فَعَلَ ذلکَ، کانَ حَراماً وَ دَخَلَ غاصِباً؛ هرگاه یکى از شما به مهمانى دعوت شد، فرزندش را به دنبال خود راه نیندازد که اگر چنین کند، کار حرامى کرده و غاصبانه4 وارد خانه میزبان شده است (کلینی، 1407: 6/270).

دوم. نشستن در محل تعیین‌شده و متعارف

چنان‎که پیش‎تر از دلالت واژه «بیت» بر مفهوم اتاق گذشت، از این گفته و آیات شریفه چنین استنباط می‎شود که مهمان در جایی‎که صاحب‎خانه به وی اذن داده، بنشیند و بر وی حرام است که در پی تجسس اسرار داخل منزل میزبان افتد. عموماً محل نشستن مهمانان در راحتی و آرامش میزبان برای رفت و آمد و انجام تدارکات لازم، اثر فراوانی دارد؛ زیرا میزبان آگاه‌تر از مهمان به موقعیت خانۀ خویش است و شایسته است که مهمان محل نشستن را از او بپرسد و اجازه بخواهد. از همین رو امام باقر× در توصیه‎ای تربیتی ‌در این‌باره می‎فرماید: «هرگاه یکی از شما به خانۀ برادرش وارد شد، هرجا صاحب‌خانه گفت، همان‎جا بنشیند؛ زیرا صاحب‎خانه به وضع اتاق خود از مهمان آشناتر است» (نوری، همان: 14/37).

چنان‌که به نظر می‎رسد محدوده نشستن مهمان در منزل میزبان بر اساس عرف عقلایی است و مهمان بایستی از هرگونه ورود به اتاق‎های دیگر منزل که عرف نمی‎پسندد پرهیز نماید و همچنان‎که در تعریف اذن فحوا گذشت، از آنجا که دلالت عرفی نیز یکی از ملاک‎های تعیین‎کننده اذن محسوب می‎شود، ورود غیرمتعارف به اتاق‎های دیگر نیز می‎تواند با استناد به این نوع اذن، غیرمأذون محسوب گردد.

سوم. پرهیز از نگاه ناروا و حفظ امانت

فقهای امامیه در خصوص نگاه به نامحرم عموماً در کتاب النّکاح به این مسئله ‎پرداخته‌اند و حرمت آن نیز در متون اسلامی مسلّم است، لکن یکی از زشت‎ترین مصادیق نگاه ناروا را باید در موقع ورود به منزل دیگران یا مهمانی‎رفتن دانست. این ضرورت در سایر اماکن دیگر نیز مورد توجه شرع اسلامی است، اما ممکن است خانوادۀ میزبان برحسب درجۀ آشنایی و خویشاوندی، با پوششی متفاوت از بیرون منزل (همچون نپوشیدن چادر)، در برابر مهمان نمایان شوند و وظیفۀ مهمانی که داخل منزل میزبان شده و یا حتی کسی‎که به دلیل حاجتی، به درب منزل دیگری آمده، چشم‌پاکی در برابر همسر، دختر و خانوادۀ میزبان است و در صورتی‎که شخص از حسن اعتماد میزبان سوء استفاده نموده و نگاه ناروا به اهل خانه ایشان نماید، برخی اخلاقیات دیگر همچون امانت، صله رحم و... را نیز زیرپا گذاشته و قبح کار، شدیدتر خواهد شد.

به علاوه اینکه وقتی مهمان وارد خانه میزبان می‌شود، ممکن است خواسته یا ناخواسته، بر نحوۀ زندگی میزبان و خانواده‌اش، سطح زندگی و مشکلاتشان آگاهی یابد و یا در اقدامی خصمانه، بخشی از اسرار درون منزل میزبان را ضبط کرده و نزد دیگران بازگو و یا در فضای مجازی منتشر نماید.5 شرع اسلام در اینجا توصیه به رازداری می‌کند. وقتی مهمان بر اسرار میزبان آگاه شد، اجازۀ خارج کردن اطلاعات و سخن گفتن از اسرار منزل میزبان و خانواده‌اش را ندارد. پیامبر اکرم| کسانی را که در مجالس دوستان و آشنایان حاضر می‌شوند و از مسائل خصوصی آنان مطّلع می‌شوند، به رازداری توصیه نموده و افشای اسرار را مصداقی از خیانت در امانت توصیف می‎کند:

محمد بن الحسن فی (المجالس و الأخبار) بإسناده عن أبی‎ذر عن النبی| فی وصیتة له قال: یا أباذر المجالس بالأمانة و إفشاؤک سرّ أخیک خیانة فاجتنب ذلک و اجتنب مجلس العثرة؛ ای ابوذر! در مـجلس‌ها امـانت‌دار باش؛ فـاش کردن راز برادرت خیانت محسوب می‎شود. پس از این کار دوری کن و از نشست‌های عشیره‌ای بپرهیز (حر عاملی، همان: 12/ 307).

ب) حضور اجیر در منزل غیر

دومین غرضی که در شرع مقدس مجوزی برای ورود به منزل غیر تعریف شده، حضور کسانی است که به‎ منظور غرض عقلایی و ارائه خدمتی خاص، وارد منزل غیر می‎شوند. گاهی اوقات به منظور تعمیر ساختمان منزل و یا لوازم خانگی و مواردی از این قبیل، لازم می‎شود که فردِ اجیرشده، به داخل منزل دیگری وارد شود و مبادرت به تعمیر نماید. این، شکلی دیگر از ورود به منزل غیر است. در این حالت می‎توان گفت: چنین صورتی، مصداقی از موضوع برای حکم آیه 27 نور می‎باشد. از همین‎رو به حکم آیه مذکور، بر چنین شخصی واجب است که در بدو ورود، از مالک منزل یا کسی‎که در حکم مالک است اجازه بگیرد و سپس وارد منزل گردد.

استثنائات حکم ورود به منزل غیر

با دقت در مجموعه احکام فقهی که در خصوص ورود به منزل غیر وارد شده، به طور کلی در کتب فقهی دو مورد از حکم کلی ورود به منزل غیر، استثنا شده‎ است:

1. ورود با اذن مدّعی‎العموم (دادستان)

اگرچه امنیت و آرامش مردم در جامعه آن‌قدر اهمیت دارد که ورود مأموران حتی به‌ منظور کشف جرم و ادای وظیفه هم نمی‌تواند توجیه‎کننده ورود غیرمجاز آنها به منازل باشد، ولی در بعضی مواقع ممکن است شرایط به گونه‎ای ضروری و الزامی گردد که اقتضای همین امنیت و آرامش مردم ضرورت یابد تا در تحقیقات و بررسی‌های مربوط به یک جرم، نیاز به ورود به منازل شهروندان و تفتیش و بازرسی باشد. فرض موجه آن در حالتی است که به منظور تفحص از وسایلی که مجرم در منازل خویش و سایر مکان‌هایی که از آن‎ها برای پنهان کردن وسایل مزبور استفاده می‌کند نیازمند ورود به منزل خصوص او باشد. در همین راستا فقه اسلامی این امکان را برای مدّعی‎العموم و نماینده ایشان فراهم نموده تا به وقت ضرورت، اقدام به ورود به منزل دیگران بدون اذن نماید (آخوندی، 1380: 117).

2. ورود به منازل غیرمسکونی

استثنای دوم از حکم کلی ورود به منزل غیر که در متون شرعی وارد شده، ورود به منازل غیرمسکونی است. آیه 29 سوره نور می‎فرماید:

لَیسَ عَلَیکُمْ جُنَاحٌ أَنْ تَدْخُلُوا بُیوتاً غَیرَ مَسْکُونَةٍ فِیهَا مَتَاعٌ لَکُمْ وَ اللَّهُ یعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَ مَا تَکْتُمُونَ (نور: 29)؛ گناهى بر شما نیست که وارد خانه‌هاى غیر مسکونى بشوید که در آن متاعى متعلق به شما وجود دارد؛ و خدا آنچه را آشکار مى‌کنید و آنچه را پنهان مى‌دارید، مى‌داند.

علامه می‎گوید:

ظاهر سیاق آیه (مذکور) این است که جمله«فیها متاع لکم» صفت بعد از صفت براى کلمه«بیوتاً»است، نه اینکه جمله‎اى نو و ابتدایى باشد، و جمله «لیس علیکم جناح» را تعلیل کند و ظاهراً کلمه «متاع» به معناى استمتاع و بهره‎گیرى می‎باشد (طباطبایی، همان: 15/154).

کلام علامه همان است که در مشی اصولی، اصطلاحاً از آن با عنوان «مفهوم وصف» یاد می‎گردد. مستفاد از کلام علامه این است: وصف در این آیه از باب وصف غالب است، نه اینکه وصف در اینجا مفهوم دارد و علت صدور حکم است؛ به این معنا که اگر وصف منتفی گردد، حکم نیز منتفی شود. به اعتقاد علمای اصول فقه، حجیت مفهوم وصف به معنای اعتبار حکمِ به دست آمده از مفهوم وصف نزد گوینده، شنونده و سایر عقلا است و از این‎رو در صورتی که در کلام قرینه‎ای بر عدم وجود مفهوم باشد، آن کلام مفهوم ندارد (مظفّر، 1383: 1/ 122). همه‎ علمای اصول اتفاق‎نظر دارند که وصف غالب از این دسته از قرینه‎ها است و قید شدن آن در آیه مانع مفهوم داشتن حکم آیه می‎گردد.6 در آیه مورد بحث نیز رفتن مردم به سمت کاروان‌سراها، بازارها، آسیاب‎ها و امثال این اماکن غیرمسکونی غالباً برای تهیه متاع مورد نیاز خویش می‎باشد. از همین‎رو چنین نتیجه گرفته می‎شود که ورود به چنین منازلی نیاز به اذن صریح مالک آن ندارد. البته مرحوم علامه نظر متقن دیگری را در استدلال بیان نموده و می‎گوید: در اینجا نیز اذن وجود دارد و همین‎که براى عموم ساخته شده، خود گواهی بر وجود اذن عام (و فحوا) براى داخل شدن است (طباطبایی، همان: 15/154).

نتیجه‎

1. در یک نگاه کلی بر مجموعه آیات و روایاتی که در مورد احکام ورود به منزل مسکونی تبیین گردید و نیز توجه به نکات لطیف شارع مقدس در تشریح احکام مختلف آن، علاوه بر اینکه حاکی از اشراف کامل مکتب اسلام بر واقعیت‎های روحی و روانی انسان است، از طریق دلالت‎های سیاقی و لوازم عقلی، می‎توان مجموعه‎ای از بایدها و معارف تربیتی را از آن‎ها استنباط نمود که نشان از مهیّا بودن بستری شایسته برای ارائه یک منشور فقهی-تربیتی به ‎منظور صیانت از حقوق خانواده، تحکیم روابط فردی و اجتماعی، سلامت جامعه و قوام آن است تا زمینه را برای جامعه‎ای باثبات و امن مهیا نموده و امت اسلامی را تبدیل به اسوه‎ای برای همه امت‎ها نماید.

2. محوریت اصلی غالب احکام تربیتی ورود به منزل غیر، بر لزوم رعایت «استیناس» در لحظه ورود (اجازه‎ای توأم با محبت و لطف و آشنایی و صداقت) و «تسلیم» است که به تعبیر علامه طباطبایی، مصلحت‎هایی همچون ضرورت پوشاندن عورات مردم و حفظ احترام ایمان را به‎ همراه دارد و در نهایت مایه استحکام اخوت، الفت و تعاون عمومی بر اظهار جمیل و ستر قبیح می‎گردد. دستورهایی نظیر التزام به استیذان، رعایت استیناس، تسلیم، التزام به مقررات ورود به استراحت‎گاه والدین، لزوم تفرق و جداسازی مضاجع (محل خواب) کودکان با بزرگسالان و ضرورت یاددهی ایشان، آداب ورود به منزل میزبان و سایر احکامی که در این پژوهش تحلیل شد، تنها بخشی از اهتمام شارع مقدس در مقام احترام به حقوق شهروندی و بایسته‎های آن است. از آنجایی‎که همگی در مقام بیان نحوه وارد شدن به منازل مسکونی است می‎توان گفت: تمامی این احکام و سفارش‌های تربیتی، بیانگر قدر جامع تربیتی در این باب است و آن توجه به عقلانیت در طریقه وارد شدن به منازل و شکل متعارف آن می‎باشد.

3. یکی از مصادیق شایع ورود و حضور در منزل غیر، آداب مهمانی رفتن و احکام تربیتی آن است که در بایسته‎های فقه تربیتی ورود به منزل غیر و آیات و روایات، توجه شایانی بدان شده است؛ زیرا تمامی احکام فقهی - تربیتّی ورود به منزل غیر را متوجه مهمان می‎کند. علاوه بر دستور عمومی ورود به منازل مسکونی همچون استیناس، استیذان و تسلیم آداب تربیتی ویژه‎ای همچون دقت به اصل دعوت، نشستن در محل تعیین شده، عدم تجسس و سرکشی در منزل غیر، پرهیز از سرزده رفتن و علی‎الخصوص مراقبت از چشم و پرهیز از نگاه ناروا به اهالی منزل را در پی دارد که مورد اخیر، به‎رغم آنکه ویژه مهمانی‎رفتن نیست، ولی یکی از زشت‎ترین مصادیق نگاه ناروا محسوب می‎گردد؛ چرا که نگاه ناروای مهمان به اهل خانه، اخلاقیات دیگر همچون امانت، صله رحم و... را نیز زیرپا گذاشته و قباحت عمل را دوچندان می‎سازد. قباحت این مسئله زمانی اوج می‎گیرد که شخص مجرم در اقدامی خصمانه، بخشی از اسرار درون منزل میزبان را ضبط نموده و نزد دیگران بازگو نماید و یا در فضای مجازی منتشر کند که در این صورت علاوه بر حکمی که گذشت، منجر به هتک حیثیت و آبروی میزبان و خسارت معنوی بر ایشان می‎گردد که چنین شخصی – همچنان‌که اشاره گردید - مورد لعن و نفرین پیامبر اکرم| و مطرود از رحمت الهی است.

 

پی‌نوشت‌ها

.........................................................................................................

1. همچنین می‎توان چنین برداشت نمود که منظور اصلىِ آیه این است که به اهل خانه سلام کنید؛ ولى از آن‎جا که مؤمنان به منزله یکدیگر شمرده شده‎اند، سلام به دیگران، سلام به خویش تلقى شده است. این‎گونه اطلاق در قرآن، موارد مشابهى نیز دارد که خداوند «انفسکم» را به دیگرانى اطلاق کرده است که از جهت خاصى به منزله خود انسان شمرده شده‎اند؛ مانند آیه 84 سوره بقره که فرموده است: «لاَتَسْفِکُونَ دِمَاءَکُمْ وَلاَ تُخْرِجُونَ أَنْفُسَکُمْ مِنْ دِیارِکُمْ؛ خون هم را نریزید و یکدیگر را از سرزمین خود، بیرون نکنید» (مصباح یزدی، همان: 3/ 243). تفسیر مذکور شاید برداشتی از حدیث امام باقر× در مورد عبارت «فَسَلِّمُوا عَلى اَنْفُسِکُمْ» باشد که فرموده است: «هُوَ تَسْلِیمُ الرَّجُلِ عَلَى أَهْلِ الْبَیتِ حِینَ یدْخُلُ ثُمَّ یرُدُّونَ عَلَیهِ فَهُوَ سَلَامُکُمْ عَلَى أَنْفُسِکُم؛ منظور سلام کردن مرد بر اهل خانه است به هنگام ورود و جواب دادن اهل خانه است به او. پس این سلام شماست به خود شما» (حر عاملی، 1419: 12/ 81؛ مجلسی، 1403: 76/ 5).

2. (ر.ک: حر عاملی، همان: 12/ 57)، باب تأکد استحباب السلام و کراهة ترکه، و وجوب رد.

3. عن محمد بن الحسن، عن الصفار، عن جعفر بن محمد الاشعری، عن عبدالله بن میمون القداح، عن جعفر بن محمد، عن آبائه^ قال: یفرق بین الصبیان والنساء فی المضاجع إذا بلغوا عشر سنین (حر عاملی، همان: 21/ 461). از طریق تنقیح مناط، امر به تفریق، نسبت به بزرگسالان نیز جریان پیدا می‎کند (زارعان و همکاران، 1395: 21).

4. ورود به منزل غیر هرگاه بدون اذن مالک یا کسی که در حکم مالک است انجام پذیرد، غصب محسوب گشته و استیلایی که شخص بر منزل دارد، عدوانی خواهد بود که در اصطلاح فقها به چنین تصرفی «ید عدوانی» می‎گویند (محقق حلّی، 1418: 1/ 247).

5. چنین اقدامی از نگاه فقها منجر به ورود ضرر معنوی و با استناد به قاعده لاضرر، سبب ضمان بر شخص می‎شود. خسارت معنوی زیانی است که به آزادی، حیثیت، اعتبار، احساسات و عواطف خانوادگی و مذهب و ملّیت افراد وارد می‎شود و یا رنجی است که در نتیجه از دست دادن سلامتی جسمی یا ناراحتی روانی پدید می‎آید (طاهری، 1418: 2/ 350).

6. برای مثال در قرآن آمده است: «وَرَبائِبُکُمُ اللاّتِی فِی حُجُورِکُمْ» که وصف «ربائب» مفهوم ندارد، چون غالباً ربائب (دختران زن) نزد ناپدری و در خانه او بزرگ می‌شوند. بنابراین، آیه مفهوم ندارد و نمی‌رساند که اگر دختر زن (ربیبه) در خانه شوهر مادر (ناپدری) و نزد او بزرگ نشد بر او حرام نیست (عاملی، 1418: 80).

 

کتابنامه

.........................................................................................................

آخوند خراسانی، محمدکاظم، کفایة الاصول، قم، مؤسسۀ آل البیت^، لإحیاء التراث، چاپ اول، 1420ق.

آخوندی، محمود، آیین دادرسی کیفری، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ چهارم، 1380.

ابن زکریا، احمد بن فارس، معجم مقاییس اللغة، قم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى حوزه علمیه قم، چاپ اول، 1404ق.

بجنوردى، سید حسن بن آقا بزرگ موسوى، القواعد الفقهیة، قم، نشر الهادی، چاپ اول، 1419ق.

بحرانى، آل عصفور، یوسف بن احمد بن ابراهیم، الحدائق الناضرة فی أحکام العترة الطاهرة، قم، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، چاپ اول، 1405ق.

جزائری، ابوبکر، ایسر التفاسیر للجزائری، تهران، شرکت انتشارات ویژه نشر، 1387.

حجازی، محمد محمود، التفسیر الواضح، بیروت، نشر دار الجیل، 1412ق.

حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، قم، مؤسسۀ آل البیت^ لإحیاء التراث، 1419ق.

حلى، نجم‌الدین، جعفر بن حسن، المختصر النافع فی فقه الإمامیة، قم، مؤسسۀ المطبوعات الدینیة، چاپ ششم، 1418ق.

خداپرستی، فرج‌الله، فرهنگ جامع واژگان مترادف و متضاد زبان فارسی، شیراز، دانشنامه فراس، 1376.

راغب اصفهانى، حسین بن محمد، مفردات ألفاظ القرآن، لبنان - سوریه، نشر دار العلم - الدار الشامیة، چاپ اول، 1412ق.

زارعان، محمدجواد؛ امامی‎راد، احمد، بررسی فقهی جداسازی بستر کودکان، دوفصلنامه علمی پژوهشی مطالعات فقه تربیتی، سال سوم/ شماره 5/ بهار و تابستان 1395.

زمخشری، محمود بن‌ عمر، الکشّاف: تهران، انتشارات ققنوس، چاپ دوم، 1391.

سبحانی، جعفر، نظام القضاء و الشهاده فی الشریعه الاسلامیه الغراء، تهران، مؤسسه امام صادق×، 1418ق.

سعدی، ابوجیب، القاموس الفقهی لغه و اصطلاحاً، دمشق، نشر دار الفکر، چاپ دوم، 1408ق.

سید مرتضی، الشریف ابى‌القاسم على بن طاهر ابی‌احمد الحسین، أمالی، قم، نشر المکتبة آیت‌الله العظمى المرعشی النجفی قم ایران 1403ق.

شرتونی، سعید، أقرب الموارد فی فصح العربیة و الشوارد، قم، مکتبۀ آیت‌الله العظمی المرعشی النجفی&، ۱۴۰۳ق.

صفی پوری شیرازی، عبدالرحیم بن عبدالکریم، منتهی الأرب فی لغة العرب، انتشارات دانشگاه تهران، 1388.

طاهرى، حبیب‌الله، حقوق مدنى، قم، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، چاپ دوم، 1418ق.

طباطبایی، محمدحسین، تفسیر المیزان، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، 1387.

طبرسی، فضل ‌بن‌ حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تهران، انتشارات ناصرخسرو، چاپ اول، 1384.

طبری، محمد بن جریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دارالمعرفت، چاپ اول، 1412ق.

طریحى، فخرالدین، مجمع البحرین، تهران، کتابفروشى مرتضوى، سوم، 1416ق.

طوسی، محمد بن حسن، العدّه فی اصول الفقه، قم، انتشارات محمدتقی، چاپ اول، 1417ق.

طیب، عبدالحسین، اطیب البیان، قم، مؤسسه سبطین، چاپ اول، 1386.

عاملى، جمال‌الدین، حسن بن زین‌الدین، معالم الدین و ملاذ المجتهدین (قسم الفقه)، قم، مؤسسۀ الفقه للطباعة و النشر، چاپ اول، 1418ق.

عبدالباقی، محمدفؤاد، المعجم المفهرس لالفاظ القرآن الکریم، قم، انتشارات نوید اسلام، 1394.

عروسی حویزی، عبدعلی بن جمعه، تفسیر نورالثقلین، قم، نشر اسماعیلیان، 1415ق.

علامه حلی، حسن ‌بن یوسف، تذکرة الفقهاء، قم، مؤسسه آل البیت^، چاپ اول، 1414ق.

غزالی، محمد بن محمد، احیاء علوم الدین، لبنان، نشر دارالکتب العربی، چاپ اول، 1390.

فیض کاشانى، محمد بن شاه مرتضى‌، المحجة البیضاء، قم‌، نشر مؤسسه النشر الاسلامی‌، چاپ چهارم، 1417ق.

‌فیومى، احمد بن محمد، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر للرافعی، قم، منشورات دار الرضی، چاپ اول، 1383.

کلینى، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.

مجلسی، محمدباقر، بحارالأنوار، بیروت، مؤسسة الوفاء، 1403ق.

مصباح یزدی، محمدتقی، اخلاق در قرآن (مشکات)، تهران، مؤسسه آموزشی وپژوهشی امام خمینی، 1392.

مطهری، مرتضی، مسئله حجاب، تهران، انتشارات صدرا، چاپ صد و هشتم، 1393.

مظفر، محمدرضا، اصول الفقه، قم، انتشارات سیدعبدالله اصغری، چاپ اول، 1386.

مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، قم، انتشارات دارالکتب اسلام، چاپ اول، 1374.

موسوی خمینی، روح الله، تحریرالوسیله، قم، دارالمکتبه العلمیه، چاپ اول، 1408.

نائینی، محمدحسین، اجودالتقریرات، مقرر: خویی، ابوالقاسم، قم، انتشارات مصطفوی، 1379.

نوری، حسین، مستدرک الوسائل، بیروت، مؤسسۀ آل‌البیت^ لإحیاء التراث، چاپ اول، 1408ق.

هاشمی‌شاهرودی، سید محمود، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت^، تهران، انتشارات مؤسسه دایرة المعارف فقه اسلامی، 1395



* تاریخ وصول: 18/6/1396؛ تاریخ تصویب: 20/9/1396.

** (نویسنده مسئول) (S.ebrahimi@umz.ac.ir).

*** (نویسنده دوم) (arefbashiri@yahoo.com).

**** (نویسنده سوم) (zahrababazade313@gmail.com).